شعرناب

کبریت بی خطر


1.کبریت بیخطر
چه نام کسالت باری.نمیدانست چه کسی این نام را بر روی او گذاشته؟
گاهی وقتها با خود می اندیشید که اگر یک فندک اتمی بود در دست نوجوانها هیجانات بیشتری را تجربه میکرد .
2.مَرد
چه زندگی خسته کننده ای ،چه کسی این تقدیر را برای او رقم زده بود
گاهی وقتها فکر میکرد اگر موجودی دیگر بود شاید زندگی بهتری را تجربه میکرد
3.کبریت و مرد
مرد نوشته روی کبریت را خواند:«دور از دسترس اطفال نگه داشته شود»اما او طفل نبود.مردی بود که حالا تصمیمصی جدی گرفته بود.هم برای خود و هم برای کبریت .
مرد فریاد کشید،به خود پیچید، سوخت و تمام شد تا دیگر نه او خسته کننده باشد و نه کبریت...بی خطر.


0