شعرناب

مثل هیچکس(شهید حججی)


بگذار آنهایی که با یک خراش چاقوی میوه خوری روی دستشان زمین و زمان را به هم میدوزند ،یاوه سرایی کنند و بگویند سوریه به ما چه مربوط.
بگذار آنهایی که اگر شب جایشان عوض شود،بدخواب میشوند و اگر ۲۴ ساعت مادر یا همسرشان را نبینند،افسردگی میگیرند لم بدهند روی کاناپه هایشان و شعار وطن پرستی بلغور کنند و گم شوند لای کانالهای تلگرام و سریالهای آبکی ماهواره.
بگذار آنهایی که دم از شهادت طلبی میزنند و نام حسین را فریاد میکشند و زنگهای موبایلشان اینروزها نوحه و مداحی فلان مداح است،ولی با انفجار یک ترقه رنگ از رخسارشان برمیگردد همهمچنان مدحت کنند و خود را به تو وصل کنند و تو را تفسیر کنند برای خود.
مرا با این دو دسته کاری نیست که هر یک به راهی میرود که آن راه تو نبود،شهید محسن حججی.
تو هم میتوانستی یکی باشی مثل وبگردها،مثل کنار گودنشینها،مثل من ومثل خیلیها.
تو هم میتوانستی ،اما تصمیم گرفتی بروی و بجنگی برای اعتقادت و نشان بدهی :به عمل کار براید به سخنرانی نیست وخوب میدانستی که قدم در چه راهی میگذاری ،اما نلرزیدی و ثابت قدم پیش رفتی و پشت پایی زدی به همه آن چیزهایی که دیگران ارزش میدانند.
تو رفتی و شدی نمونه شجاعت و اسوه ایثار و از جان گذشتگی،از جهان گذشتگی و چه ارزشی بالاتر از این.
شهید عزیز،تصویر تو تمام قهرمان پروریهای هالیوودی و غیر هالیوودی را برایم بیرنگ کرد .تصویری که هر چند از دوربین یک داعشی ملعون بود،اما قهرمانش تو بودی و کارگردانش هم.تصویری که بغضی شد در گلوی من و همزمان الگویی پیش ذهنم و من با تمام وجود به احترامت می ایستم و سر فرو می آورم در برابر شهامت و ایثارت.
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
حافظ


0