شعرناب

کارگاه (3)

تا کنون دو شعر را که در کارگاه آموزشی مورد بحث قرار گرفته در این سایت قرار داده ام و این هم شعر سوم
-------------------------------------
آمدم
شبی که
هیجانی تب آلود
خونِ پاهای گم شده ام را
می مکید
از شهر چشمهایم
کسی می رفت
بی آنکه
به التهابِ شبِ زخمی
مرهمی بگذارد
آمدم،
با بغضی از
فریادهای وارونه
و شاخه ی گلی که هنوز
لابه لای کتابی کهنه
چشم گذاشته بود
آرامتر ورق بزنیدم
اینجا همه ی لحظه ها
پوسیده است
سلام دوست عزیز شعر زیبایی را از شما خواندم . خوب ترکیبات خوبی دیده می شود مثل فریادهای وارونه مکیدن پا توسط خون و... اما اوردن چند کلمه ارتباط عمودی را بهم ریخته است . به نظر بنده کلمه امدم در اول شعر زیادی است زیرا1- اگر باشد رابطه بین حلقه ها در این شعررا از بین می برد 2- اگر برداریم ارتباط خوب و منسجمی بین پاراگراف اول شعر و پاراگراف دوم ایجاد می شود . انجا که گفته شده : به التهاب شب زخمی ترکیب خوبی است ولی در این شعر نمی تواند با مصرع بعدی ارتباط برقرا رکند بهتر است که گفته شود : به زخم شبی ملتهب /مرحمی بگذارد . در ضمن : و شاخه گلی که هنوز/ لابلای کتاب کهنه / چشم گذاشته بود . هم قطعه ای زیبا در این شعر است . اما مشکلاتی هم دارد : کلمه هنوز از نظر زمانی همخوانی با فعل ماضی مصرع بعدی ندارد و ماضی استمراری است که فخامت شعر را خدشه دار می کند.بهتر است به جای کلمه هنوز از کلماتی دیگر استفاده کرد . موفق باشید


0