شعرناب

نابک .....داستانهای کوتاه(باب عقل وعشق)

عقل گفت من سبب کمالاتم؛
عشق گفت نه من در بند خیالاتم.
عقل گفت من بنشانم شعله غنا را،
عشق گفت من درکشم جرعه فنا را.
عقل گفت من بوسم بوستان سلامت را،
عشق گفت من یوسفم زندانِ ملامت را.
عقل گفت من سِکندرِ آگاهم،
عشق گفت من قلندرِ درگاهم.
عقل گفت من صراف نقره‌ی خصالم،
عشق گفت من محرم حرمِ وصالم.
عقل گفت من تقوا بکار دارم،
عشق گفت من به دعوا چکار دارم.
عقل گفت من در شهر وجود مهترم،
عشق گفت من از بود و وجود بهترم.
عقل گفت مرا علم و بلاغت است،
عشق گفت مرا از هر دو عالم فراغت است.
(برشی از باب عقل و عشق)
رسائل جامع
خواجه عبدالله انصاری
نابک کانال رسمی داستانهای کوتاه
naabak_nab@
سایت ادبی تخصصی شعرناب
sherenab.com


0