شعرناب

یک انشای خوب ...

من هیچ چیز را با یک شعر زیبا و یک انشای خوب و اثربخش عوض نمی کنم ... یادمان باشد ... خداوند بیشتر به قلب ما توجه دارد تا به زبان ما ... من نان قلبم را می خورم ... و هر بامداد بخشی از دارایی ام را میان رفتگران شهر تقسیم می کنم ... تقسیم کردن شادی... کار مطربان است ... رفتگران اسکناس را می بوسند و دست شکرگزاری به سوی آسمان دراز می کنند و دعای خود را بدرقه راه این کمترین می کنند ... و بدینسان بیم از قلب من رخت برمی بندد و ذکر خدا مرگم را به تاخیر می اندازد ... خدایا با تمام قلبم دوستت دارم ... خدایا از گناهان ما درگذر ... ای مهربانترین مهربانان ... خدایا ترا بی نهایت سپاس می گزارم و به درگاهت بی نهایت استغفار می کنم. مردم از جدایی روح از جسم وحشت دارند، ولی از جدا شدن از خدا نمی ترسند ...


0