شعرناب

نابک ..من هرگز زن‌ها را درک نخواهم کرد.

وقتی آن دو در ساحل تقریباً خالی از جمعیت قدم می زدند، درخشش نور غروب پشت پرده ای از مه محو شده بود.
"من هرگز زن‌ها را درک نخواهم کرد."
"واقعا می خواهی زن‌ها را درک کنی؟"
"بله، می‌خواهم. به راستی می‌خواهم."
"بسیار خوب."
زن در گوش مرد نجوا کرد.
درک و شناخت، چون تکه های شیشه ای شکسته‌ در چشم مرد متبلور شد.
مرد فریادزنان در دل شب دوید.
نویسنده: #رز_پارسونز
مترجم: #گیتا_گرکانی
نابک کانال رسمی داستان های کوتاه
@naabak_nab
sherenab.com


0