شعرناب

دلتنگی

سلام
آبان هم کم کم داره رخت می بنده،چه کسی می دونه آبان دیگری باشه؛من باشم ویا کس دیگری.
آبان هم باهمه دلتنگی هاش داره میره!
گاهی باخودم میگم اینقدر علم پزشکی پیشرفت کرده اما هنوز نتونسته یه قرصی یه دارویی بسازه تا مواقع دلتنگی بخوریش؛
کاش اصلا میشد دلتنگی هامون رو اندازه گرفت ،مثلا می گفتی امروز من 10تا دلتنگم یا نه، 20تا،
اصلا شاید 100 تا !
نمی دونم آخرش چقدره اما گاهی از آخرش هم تجاوز میکنه!
چطور در فیزیک محلول سیر نشده ،سیر شده و فرا سیر شده داریم؛ گاهی دلتنگی مان هم فرا دلتنگیه.
وقتی محلول سیر شده دمایش کم بشه به محلول فراسیر شده تبدیل میشه و با کوچکترین تکان بلور هاش ته نشین میشه،
گاهی اوقات ما هم دلتنگ می شیم دلتنگ می شیم و باز دلتنگ می شیم
به حد سیر شدن که رسید ناگهان هوا تغییر میکنه پاییز می شه ؛ باران می باره ؛هوا هم که دو نفره می شه دلتنگیمان کم کم فرا سیر شده میشه
امروز که از عصر دلتنگ بودم رفتم بیرون چرخی بزنم ،نه تنها خوب نشدم بلکه محلولم فرا سیرشده شد حالا منتظر کوچکترین تکان هستم تا بلور هام ته نشین بشند.
تا به حال در محلول فرا سیر شده بلور ها رو دیدی ؟
به داخل و به ته ظرف میریزه!
حالا تو هم اگه نتونی گریه کنی ؟!
اگه از دور و بریات خجالت بکشی؟!
اول بغض سراغت میاد بعد خون دل میشه میریزه تو دلت
اونوقته که هیچ دکتری نمیتونه قلبت رو شفا بده، هیچ دارویی نمیتونه خوبت کنه؛ اونوقته که میفهمی پیشگیری بهتر از درمانه !
اگر از همون اول یه دارویی بود که دلتنگی هامون رو رفع میکرد دیگر مریض نمیشدیم.
و سخن آخر
آهای دکترا ،پزشکان زود باشین دیگه دارین چی کار میکنین بس؟ داروی ضد دلتنگی بسازین ؛ محلولم امروز فراسیر شده است...
95/8/24
ساعت 11:37
ممد کاج
خواهش میکنم ایراد هام رو بگین


0