شعرناب

گیرم پاییز را تمام کردید در سردی زمستان دنبال بهار خواهید گشت؟

دلم مثل فصلهای رو به پایان گرفته که هنوز تمام نشده صفحه های آخرش را با شتاب و نخوانده ورق می زنند
تا به فصل تازه برسند...
نمی فهمم، گیرم پاییز را تمام کردید در سردی زمستان دنبال بهار خواهید گشت؟
این دو فصل که بگذرد، امسال رفته است
در دویدنهای شتابان لحظه ها دنبال چه می گردیم؟
بیایید لبخند اکنون را فدای رویای فردا نکنیم...
فردا هم دیروز می شود و ما می مانیم و طناب بغض و مرداب حسرت...
پ.ن: هر فصل که رو به پایان می رود همه جا پر می شود از نوشته هایی که زودتر از موعد، آن فصل را بدرقه می کنند که به فصل جدید برسند و من دلم می گیرد از این همه عجله برای رد شدن روزها...
کاش قدر لحظه هایمان را بیشتر بدانیم قدر آدمهای اطرافمان را...
در هیاهوی مجازی جهان ارتباطات،چقدر از تپش لبخندِ و دستان مهربان پیوند دوریم...
بیایید نبض عشق را لمس کنیم و آوای ثانیه ها را بهانه ی ترانه ی هم آغوشی...
مه ناز نصیرپور


0