شعرناب

راه به اسمان داريد؟

پرنده اي را تصور كنيد كه روي زمين است. پاها و بال هاي او را با بندهایي به زمين بسته اند. زندگي واقعي پرنده در آسمان است. اما پرنده ی بيچاره سخت در رنج و عذاب است. بال مي زند. اما از جايش تكان نمي خورد و چه بسا بال هايش زخمي و مجروح شده اند.
اين مرغ ملكوتي، بدبختي و بيچارگي را به تمام معنا در اين اسارت و پستي، تجريه مي كند...
غذاي او پس مانده ی غذاي ديگري بوده و كهنه و بي طعم و آلوده است. خبري از پرواز، از آبي آسمان و سپيدي ابرها نيست. غذاي تازه يافت نمي شود. بادي بَرَنده و زير و رو كننده نمي وزد...
او را به بند كشيده اند. بندهاي بسيار. خوشبختي اين مرغ آسماني در پرواز به سوي آسمان بيكران است...
او در سير مرگ تدريجي است روز به روز پوسيده تر، ضعيف تر و رنجورتر مي گردد...
اما چه چيزي پرنده را از زندگي راستين و از لايتناهي آسمان محروم ساخته؟...
وضع انسان و بشريت به اين پرنده ی در اسارت مرگ مي ماند. بسياري از انسان ها، از جريان هدايت الهي محروم گشته اند. زندگي در زمين به زيستن در مسير تاريكي و باطل شباهت دارد و پرواز در آسمان همان پيمودن مسير هدايت الهي است...
اين بندهاي اسارت كدام است؟ چه چيزهایي مانع از دريافت هدايت الهي مي شود؟ كدام خطرات و بلاها روح و سرنوشت انسان را تهديد به مرگ مي كند؟ علل انحراف از مسير هدايت الهي چيست؟...
❤️❤️❤️❤️


0