شعرناب

من برای رسیدن به آسمان چشمانت نیازی به پاشنه های بلند ندارم

بگذار،هر روز رنگ به رنگ،طرح به طرح،چهره به چهره، جولان دهند،پیش رویت
بگذار،با کفشهای پاشنه دار، نشان دهند،قامتشان را بلندتر،خطوط اندامشان را نمایانتر،نقابها را تازه تر...
آنها نمی دانند،روح تو ،مجذوب شعرِنگاه من است....
من،برای رسیدن به آسمان ِچشمانت،نیازی به پاشنه های بلند ندارم...
بر ابرهایِ سپیدِ ذهن تو ،سبکبال،سوارم....
اگر حتی کنارت نباشم در لحظه های تو،تپشی عاشقانه دارم....
همیشه ردیف است ،عشق، در باغ شاعرانه ی ما هرچند گاهی قافیه میبازیم، اما
دوباره،با هم،بیتِ زندگی، میسازیم....
من و تو ،شاعرِ ترانهْ پروازیم گاهی به پایان،نزدیک،اما دوباره فِکرِ آغازیم...
من و تو،در سکوت ِمرگبار ِترس،آرامشِآوازیم....
مه ناز نصیرپور
سی فروردین نود و چهار


0