شعرناب

میهمان ناخوانده

تازگی ها چه بهانه میگرد دل! بهانه ی چه. . .؟نمیدانم. . . هر چه هست ،چندین سال است که به دنبال خواب ربوده شده ام میگردم. . . کجایی خواب؟ کجایی آرامش. . . خوشی های دلم کجایید که دلم بیمار بهانه های بی دلیل است! میگویند تنم، دلم را جواب کرده است. . . بیایید آغاز کنید درمان را. . . هر چند بعضی وقت ها،آنقدر دلتنگ چیزی میشوم که نمیدانم. . . دوست دارم یکی مرا از زیر این شکنجه خلاص کند. . . و مژده دهد پایان دلتنگی را. . . پس. . .گاهی مرگ چه شیرین تر از خواب و آرامش است. . . و انتظار برای چشیدن این حلاوت شیرین تر! منتظرت میمانم شیرینی غریب. . . به انتظارت مینشینم میهمان ناخوانده. . . تا بیایی و همه ی دلتنگی ها،همه ی چشم به در ماندن ها و همه ی خیره به سقف ماندن ها. . . و همه ی دلواپسی های تنهایی را پایان ببخشی. . . روزی قبل از خشکی چشمانم. . . می آیی برای چشم روشنی. . . به انتظارت مینشینم،میهمان ناخوانده!


0