شعرناب

پازل


دخترانه های من
مملو از تکه های خرد شده
قایق زندگیم بود
بی بهانه قدم به دخترانه هایم گذاشت
جانانه مهرش را نثارم کرد
تکه های شکسته را ترمیم کرد.
و
من
در عصری دل انگیز #بهاری
پازلی ساختم از مهر و عشق
با بوی گس #پاییز
با تمامی سخاوتم در این سالها،
دستان توانمندش را به بوسه ای میهمان کردم
و با خیره شدن در ساحل آرام چشمانش
در دریای مواج قلبم طوفانی به پا شد
طوفانی دیرین
که شعله می کشید
پازلم اکنون در دستان اوست
پازلی چیده نشده....
دلنوشته
آرزو محمدزاده
13 شهریور 95


0