شعرناب

سرنوشت ( 1 )

زاییدن یا زاییده شدن کدام اختیار با توست
وقتی از سرای نیستی به سرای هستی
پا گداشتم چشم هایم هنوز بسته بود
نمی دانم در کجا زاده شدم یا برای چه
مرا زاییده اند ! نفس هایم به من می گویند
زنده ام ولی هنوز زندگی نکرده ام و نمی دانم
آیا زندگی خواهم کرد یا فقط زنده می مانم
من در روزگار صفحه کلیدی هستم که با آن
نوشته های زندگیم را کنار هم جای دادند
دستانی که مرا تایپ کرد نقش مرا در زندگی
رقم زد و فیلمنامه مرا نوشت . من دختر شهر
فقرم با تولدی اجباری با گریه ای ممتد از
اشک های نداری و بیچارگی بر دیوار کاهگل
فقر زمان ،که بوی آن تا نسل ها احساس
می شود . به اشتیاق مهر آمدم اما با رنج
روزگار استقبال شدم و گفتند :
"تکیه بر عصایی کن که خودت ساختی"
راه طولانی است جای بازگشتی نیست با
آینده ای نامعلوم در جاده ای تکراری
ولی با دست اندازهای ویرانگر
از کودکی عصا گرفتم تا شرمنده پاهایم نشوم
ادامه دارد ...


0