شعرناب

نگریستن و گریستن...

برای تو گل م...
در کنج خلوت خویشتنم که حضور تو تنها همراه نگریستن و گریستنم در گذار لحظات فراق تو ام است،پر التهاب و پر دلشوره قرار از آرام قلب تو در سینه ی شاعر ت سراینده ات گرفته است و ،همچنان گذشته ،تنها وسیله ی رهیدن و پرواز به آسمان خیال انگیز و زیبای تو را نگریستن ،همین نگاشتن از چشمان معصومانه ی تو است که گریستن را به چشمان شاعرت آموخت....
دیده ی محزون عاشق و معشوق هر قطره ی زلال و گرم اشکهای آنها بقدری شکوهمند است که نگارنده را بر این عقیده وا داشته است ،حکمت این چشمه ی پنهان در چشمان ازبرای گریستن و نگریستن است و بس...
باری....این گدازش های ویرانگر طاقت و شکیبایی زیباترین ضیافت عاشقانه را که سبب ش عشق بینهایت و متعالیست ،در فراق فراهم می آورد که جز عاشقان راستین از درک این زیبایی که در لایه های زیرین اشک و آه نهفته است،بر دیگران پوشیده است و نهان.
فراق و هجران یار و دلدار نموداری شگرف دارد.....
گاهی از سبب ناپیدایی علائم این تپش های نامنظم و گهی کُند و گهی هم پر صدا بگونه ای که صدای هر بار تپش قلب را میتوان شنید،حاذق ترین طبیب را از علاج حیران میکند....که چگونه ممکن است جسم آدمی در سلامت باشد که فقط و فقط التهاب قلبی از فاصله ی بظاهر دور،حتی ایمنی بدن در خود گم و کم میشود.....
ازینروست که عشق پاک و بینهایت ، عشق متعالی همه اش زیباییست . هم فراق ش تا آخرین لحظات زندگی سرشار از التهاب ها و دلتنگی های گاه و بیگاه است و هم وصال ش هر لحظه اش شکوهمندترین ضیافت در این دنیای ناپایاست که جاودانگی به این عمر کوتاه و محدود بشر عطا میکند و بهترین نمونه این زیبایی که در وصف آن درمانده ماندن بدیهی ترین اتفاق ممکن است.....غزلیات و در کل ادبیات عاشقانه است که وجه اشتراک همه انسانهای دنیایمان است.
تقدیم به استاد بزرگ و شاعر گرانقدر م شهریار
یاسر


0