شعرناب

دورترین نزدیک و نزدیکترین دورینم

ای دورترین نزدیک و ای نزدیکترین دورینم!
چه رمز و رازیست میان این نوشته های محزون قلب ،که انگاری تا تو نباشی ،حتی نوشته ها از بَرِ من دور هستند،با اینکه همه درد و اندوه را تصویرگرند،با این وصف،این بودن تو ام از این دورترینم ،در لحظات سهمگین فراق و دوری ،،به یاری دستان لرزان م می شتابد زیرا ذهن در این هنگامه به مأمنی پناه میبرد زیرا از حجم سنگین سوز و گداز ،مفرّی را می جوید،تا نبیند چه بر سر دل و جان آید که کمترین نشانه این گدازش سوزان « آه» است و گریزان بودن لبخند ز لب ....،.
ای یار دورینم ! در این عشق پاک که چشمان سیه وَش و معصون تو ،راهبر نگاهم و دستانم است ازبرای نگاشتن وصف عشق،خلوت،تنهایی،سکوت و شب و درد هجران که ازبرایم غیر ممکن بود نگاشتن سطری اگر تو در این فراق و و فاصله ی دورم کنار م نمی بودی....
باور نما ای گُل من، یاری گر این دستان و انگیزه ی حرکت قلم بر روی این دشت سپید و چشم براه کاشته شدن،حضور تو در این ضیافت شکوهمند از تو نوشتن است.،
این تو هستی که می نویسی و از قلب تو میتراود کلمات و تنها و تنها دستان من و قلم می نگارند و از سبب این قلب پاک و مقدس تو در سینه ام است که می تپد،اگرچه فراق،وصال را ناممکن مینمایاند،نمی تواند مانع از حضور همیشگی و زیبای گل م در تمامی لحظات باشکوه این میهمانی باشکوه با تو از تو و قلب تو نوشتن،را سبب شود.
ای گُل من ! در عشق متعالی و بینهایت و عملگرای قلب تو ،قلب من را عاشق شاعری پروراند که توان خیال شاعرت نیز در دستان تو است و چه زیبایی میتواند با این بینهایت عاشقی برابری کند؟ جز عشق پاک و متعالی دگر غیری نمیتواند در قیاس انگاشته شود ،زیرا در این قلمرو است که فاصله لفظی است که در خارج از این دایره معنا می یابد .
یاسر


0