شعرناب

چراتعطیل........؟

بنام نگارگرعشق...............
..............................................................
چندروزی ست باخودم می اندیشم که:.......
اصلاً بهتراست ازاوّل، بِروم سرِ اصلِموضوع..........سرکارخانم رحیم زاده، بانوی گرامی، مدتّی بود که پستی راه انداخته بودند ، درارتباطِ بانقدِ اشعار..........بدونِ تعارف، زحمت می کشیدند،....وقت هزینه می نمودند.........(دراین موردِ بخصوص باید عرض کنم که،این یکی مهمتربود،....چون خانمها باتوّچه به کارِ خانه«واگرشاغل هم باشند»که دیگرزحمتی ست افزون، بنابراین ،...وقتِ کمتری دارند نسبت به ما«ماشاالله مردها»......برای نشستن پشتِ این دستگاه، پس کسی که چنین کاری می کند....مسلمّاً نیتش خیراست).........باهمه ی اینها، ایشان این زحمت راتقّبل نموده، واین کارراانجام می دادند.....که واقعاً جای تقدیر دارد.
دوستان هم، همه باکامنت های زیبایشان ازایشان تقدیر به عمل می آوردند....تشکّرمی نمودند......تعریف وتمجید می کردند......وبه خوبی هم ازعهده ی این کاربرآمدند.....هرچند که بنده یقین دارم که سرکارخانمِ رحیم زاده.....نیّتِ خیری داشتند.......ولی، سخت معتقدم که همین تعریف وتمجیدها.......همین کامنت های زیبا....وهمین قدرشناسی ها، باعثِ تعطیلیِ این پست شده است.
منطقِ دیوانه واریست نه؟..........اکثرِ شما دوستان اگرنه همیشه، ولی گاهی سری به این پست زده بودید....ودیده بودید این تعاریف را.........
پستی افتتاح شده که شاعری (ناشناس)...شعرش رابه نقد بگذارد....(البته تاپایانِ نقد).....دوستان ، بخوانند ونقد کنند ،....نظر بدهند.....نه اینکه فقط، سرکارخانمِ .....پستتان خیلی زیباست......دستِ شما دردنکند......خوبست........اجرتان با........ادامه بدهید......وووووووووو.........
پس نقد چی؟...........مگرنه اینکه قراربود نقد انجام شود؟.......همه به خوبی می دانستیم که کسی که حاضرشده چنین کاری انجام دهد، جُززحمت چیزی برایش، ندارد....وقت گذاشتن دارد......جواب دادن دارد.....ولی هدفش چه بوده؟.......شنیدنِ تعریف وتمجید ازمن وشما؟.......جایِنقدِشعر درآن کجاست ویا، کجابود......؟............مگرقراربود کسی ویاکسانی بیرون ازاین سایت بیایند وشعرِ من وشمارانقد نمایند؟........
بگذریم........نه، نباید گذشت ورفت....من معتقدم که خیلی ازماها،...ازنقد کردن ونقد شدن، واهمه داریم....(این راهم تایادم نرفته ذکرکنم که:آنچه می نویسم ، بدونِ پیش نویس«به قولمعروف»...بداهه است ونظرِ شخصی..........ونظرخاّصی هم ،خدامی داند که به کسی ویاشخصِ بخصوصی ندارم).......
بله بازهم عرض می کنم ....(واهمه داریم) ویا، شاید هم کسی راجُزخودمان ، قبول نداریم.....که درهردوحالت ، (اگرچنین باشد)...خدابه دادمان برسد.....
شک نکنید که آنکس که می سُراید ...ولی یاواهمه دارد ازنقد ویا،جُزخودش کسی راقبول ندارد....شاعرنخواهدشد.....ممکن است که چیری موزون ومقّفی بنویسد....ولی،خواننده راراضی نخواهدکرد...وقت هدردادن است....ناسپاسیِ خداونداست....قدرناشناسی ست....من، همیشه گفته ام وبازهم می گویم که خداوند، منّت برما گذاشته وچیزی به ماعطا نموده که خیلی ها ندارند وحسرتش رامی خورند.....(طبع شعر) بله....طبع شعر...خیلی ها دوست دارند که یک بیت شعربگویند ،ولی نمی توانند...دوستی دارم، دُکترای ادبیات ....نقّادبسیار خوبی ست ولی، بارها گفته است که هرچه تلاش کرده تابه حال نتوانسته ام یک بیت شعربگوید.....ودوستی داشتم(که خدای رحمتش کند انشاءا.......) سوادش درحدِّ خواندن ونوشتن بود به سختی.........غزلهایش آدمی را،نشئهمی کند....
این نعمت نیست؟.....شما شاعران(خودم رانمی گویم)به لطفِ این نعمت ....وبه خاطرِ این لقبی که چه بخواهید یانه....یدک می کشید ، باید درروابطتان بادیگران...برخوردهایتان.....بادیگرِ مردم، متفاوت باشید........(تافته ی جدابافته نیستید)ولی....انچه که مردم ازشما انتظاردارند.....فرق می کند باعامّه ی مردم.......قدیم دربینِ باغدارها معروف بود که: اگرقراراست باغِ مو،(انگور) را،بِبُرید....موبُر، باید بی رحم باشد......چون هرچه بیشتر وجاهای نامناسبِ(مو) رابِبُرَد......به نفع صاحبِ باغ وخودِ درختِ انگوراست......که اگرفقط دوسه سال، بُریده نشوند...باید فاتحه ی آن باغ راخواند......نقد هم همین است ،...مگراینکه ازبه اشتراک گذاشتنِ شعرها دراین سایت ویاهرجای دیگری....فقط منظورمان..(ببخشید) خودنمایی باشد...که می شود شقِّ دوم قضیه،(که جُزخودمان، کسی راقبول نداریم)....
دوستی داشتم درانجمن.....(خدای رحمتش کند) فوق لیسانسِ ادبیات بود....اگرگاهی به علتّی ایشان درجلسه حضورنداشتند...سعی می کردم هرطورشده، شعرم رانخوانم...چون دوست داشتم ایشان باشند وشعرم رانقد کنند.....استادبودند دراین امر...ولی شعرشان به خوبیِ نقدشان نبود وخودشان هم اذعان داشتند به این موضوع.....چرا این همه تعریف.....؟تشویق خوبست، کسی هم منکرش نیستف فضاراتلطیفمی نماید...باعثِ ازدیادِ دوستی ها می شود....خداوندهم هرکدام ازپیامبران راکه فرستاده است ،اولّین وظیفه یشان را،تشویق قرارداده است..(بَشیراً ونَدیرا).....(مُبَشِّراً و........)ولی، گاهی این همه تشویق...بدونِ نقد...ممکن است برای (دیوانه)این شبه راایجادنماید که نکند ،نوشته های من، وَحیِ مُنزل است؟......نکند......؟وامان ازروزی که دوستان ، به هرعلّتی...نداشتنِ وقت...فراموشی وووووووچیزی برسُروده ی بنده ننویسند...خودتان می توانید پیش بینی کنید.(گفتم که بدونِ غرض می نویسم)....ُسروده ای، ایرادِ وزن دارد....فاحش...نه ملیح.....نه به شکلی که خیلی ها متوجه نشوند....خودش دارددادمی زند که من مشکل دارم.....دررُتبه بندیهایی که انجام می شود(پرنشاط ترین)....می شود رتبه ی اوّل.......باهمین تعریف وتمجیدها....
یک بارخدمتِ یکی ازعزیزان عرض کرده ام....برای شماها هم حتماً پیش آمده که شنیده ویادیده اید که دیگرانی خارج ازسایت ،اشعارومطالب رامی خوانندولی، چون نمی توانند نظربدهند ، دیده نمی شوند....حالا خودتان قضاوت کنید که، قضاوتِ آنها چیست.....این راهم بگویم که بنده ،حاضرم وضو بگیرم،هفت قدم روبه قبله بروم وبه همه ی مقدّسات قسم بخورم که ،شاید ناخودآگاه چشمم به تعدادِ بازدیدکنندگانِ ازاشعارم بیفتد....گرچه لطفِ دوستان برایمبسیار اهمیبت دارد وگاه شرمنده می شوم ازآنچه که می نویسند...ولی نقدرابیشتر دوست دارم....دوست دارم اگرایرادی درسُروده هایم می بینند ،آگاهم کنند(به شرطی که: منطقی ومستدّل باشد)...گاهی متاّسفانه ،برنقد هایی هم که می شود، نقد واجب است......من اگرنمی دانم، نباید بنویسم...واگرنوشتم ودیگران مرامتوجّهنمودندکه اشتباه کردم......جوانمردی وشجاعت است ،اگر...عذرخواهی کنم.....شهامت می خواهد ..ولی این عذرخواهی ..مطمئن باشید که،عذرخواه را،کوچک نمی کند ، بلکه برصفاتِ نیکش می افزاید...ببخشید زیاده نوشتم....قصدم این نبود....امیدوارم که سرکارخانم رحیم زاده....لطف نمایند وبا همکاری دوستان دوباره این پست،..... راه بیفتد....که کوره ایست برای پخته شدن......من،شخصاً ازایشان خواهش می کنم ،این منّت را، برهمه ی مابگذارند ودوبار....روزازنو، ......یاعلی.....


0