شعرناب

دستور پخت شعر .... .!

بنام طبیعت بنام حیات بگردون پیوسته کائنات کافیست در یک مرورگر ، کلیدواژه هایی مانند عروض ، وزن ، قافیه و .... راتایپ و سرچ کنید تا دهها و بلکه صدها صفحه مطلب ، در چشم برهم زدنی در برابر چشمهایتان ظاهر شوند. چند نفر را میشناسید که از این راه شاعر شده باشند ؟ پس قصد من بازگویی این مطالب نیست. چه اصولا شعر تنها هنری است که صرف آموزش ، ضامن رسیدن به مهارت در آن نیست. شعر نیاز دارد به اینکه شخص در ذات خود یک گوهر درونی داشته باشد و بدون آن شاعر شدن محال است اما خبر خوب این است که اگر این درونمایه در کسی نباشد ،اصلا به سمت ادببات نخواهد رفت و تمایلی به نوشتن نخواهد داشت. پس با این حساب ، همه شما عزیزان دارای این گوهردرونی هستید که اگر نبودید بی شک الان دراین سایت ادبی ، حضور نداشتید. برگردیم به ابتدای کلام گفتیم که بایک جستجوی ساده هزارن صفحه مطلب در مورد شعر و وزن و .... خواهید داشت مطالبی که همه با چند تعریف شروع شده و با چند مثال تمام میشوند اما عملا گرهی از کار هیچ کس باز نمیکنند من چند سالی میشود که پیگیر انتقال آنچه که آموخته ام با طالبانش هستم اولا این را نوعی تشکر میدانم و دوما خودم را همیشه بروز نگه میدارم دراین نوشتار ، تلاش کرده ام برخی نکات علم عروض را موقتا حذف کرده و فقط به نکاتی اشاره کنم که برای سرودن شعر ، نقش حیاتی ایفا میکنند. سپس قتی این مهم به دست آمد ،به بیان نکات حذف شده خواهم پرداخت. هدف اصلی من دراین نوشتار این است که به ساده ترین شکل و بدون پیش کشیدن واژه های گیج کننده علم عروض ، سرودن موزون را آموزش دهم. پیش درامد تا امروز آثاربسیاری در مورد علم عروض به رشته تحریر درامده است. آثاری که نویسندگان آن بزرگانی هستند که نوشته من دربرابرشان کاغذپاره ای بیش نیست. برای اولین بار ، حدود ٨ سال پیش ، قبل از ظهور دنیای مجازی دوستی از من خواست به او عروض یاد دهم و خب ، آن روزها اگرچه شعرواره هایی موزون و مقفی مینوشتم ، اما خودم هم چیزی از عروض نمیدانستم. درخواست این دوست انگیزه قدرتمندی شد که از پایه عروض را فرابگیرم و این ورود من به این علم بود. حدود شش سال پیش وقتی وارد فیس بوک شدم به طور جدی تلاش کردم آنچه بلدم را به طالبانش ارایه دهم و همزمان خود نیز از اساتیدی که همیشه به من لطف داشته و دارند ، می آموختم. کمی بعد به این نتیجه رسیدم روش فعلی آموزش عروض اشکالاتی دارد. عروض در عین سادگی در ابتدا بسیار پیچیده است و این پیچیدگی، گاه باعث سردرگمی و دلسردی فرد نوقلم میشود. مدت ها این فکر که چگونه میتوانم این علم ساده و درعین حال پیچیده را به نحوی آموزش دهم که هم برای همه قابل فهم بوده و باعث سردرگمی نشود و هم اینکه کاربردی باشد. بسیاری از آثار بزرگی که دراین باب نوشته شده ، آثاری هستند که صرفا برای تدریس در دانشگاه مناسبند و عملا گرهی از کار کسی که علاقه به سرودن دارد اما دچار مشکل وزنی است ، باز نمیکنند. البته این سرودن فقط درمورد شعر کلاسیک فارسی نیست بلکه همه قالب های شعری ،حتی شعر سپید راهم دربر میگیرد. چه بدون پشتوانه کلاسیک ، شعر سپید خوبی به دست نخواهد آمد. همه بزرگان شعر و ادب متفق القول هستند که شعر ، تنها هنری است که صرفا با آموزش به دست نمی آید و تا درونمایه شاعری در نهاد کسی نباشد ، شاعر نخواهد شد. آموزش در نهایت فرد بدون گوهر درونی شعر را به یک ادیب و یک معلم تبدیل میکند اما من مطمئن هستم کسی که در ناخوداگاه خود تمایل به سرودن دارد ، پس در درون او ، گوهری پنهان است که اگر آن را یافته و ترببت کند ، چه بسا شاعر بزرکی از درون او ظهور خواهد کرد. ....... درامد شعر ، سخنی مخَیّـل است. ودر شکل کلاسیک فارسی، علاوه بر عنصر تخیل حتما باید دارای دوشرط وزن و قافیه باشد. به عبارت دیگر اگر کلامی در شعر کلاسیک فارسی، فاقد یکی از این دو اصل ، یعنی وزن و قافیه باشد ، از درجه شعریت ساقط است. شعر عرب نیز ، همینگونه است. شعر ، از واژه و واژه از حرف، ساخته میشود. حروف ، در شکل ملفوظ ، یا مصوت هستند ، یا صامت. مصوت ها ، خود بر ۲ دسته اند. مصوت های کوتاه ( ۱ حرفی ) : َ . ِ . ُ : فتحه . ضمه و کسره . مصوت های بلند ( ۲ حرفی ) : آ . او . ای صامت ها شامل بقیه حروف الفبا میشوند. ردیف : کلمه ای که در آخر ابیات، عینا تکرار شود. حروف اضافه بعدازقافیه هم جزو ردیف حساب میشوند. قافیه : کلماتی هم وزن و هم رَوی. رَوی : آخرین حرف قافیه. توضیح اینکه مصوت ماقبل روی هم باید یکسان باشد. قواعد کلی قافیه: هریک از مصوت های بلند آ و او ، به تنهایی میتوانند ، اساس قافیه قرار بگیرند. یعنی کلمه صفا میتواند با ما یا نوا قافیه بشود. مصوت های کوتاه و مصوت بلند ای با یک یا دو صامت قبلش اساس قافیه قرار میگیرند. نکته : گاه به آخر قافیه حروف الحاقی متصل میشود. حروف الحاقی جزو قافیه نیستند و برای مشخص کردن حرف روی باید حذف شوند. مثلا کلمه بهارش با شمالش قافیه نمیشوند. چون حرف ش ، ش مالکیت و الحاقی است. بهار . شمال . بهار با یار ، مهار یا ... و شمال با وصال ، محال ، ... نکته : مصوت ماقبل روی باید یکسان باشد اما فقط در یک مورد این قانون نقض میشود: اگر مصوت ،کوتاه باشد و قافیه حروف الحاقی داشته باشد. مثلا کُشت با گَشت. این دو واژه مقفی نیستند اما اگر ه بیان حرکت به آنها اضافه شود ، قافیه میشوند. کُشته با گَشته نکته : اگر قافیه در لفظ، یکسان ولی در معنا متفاوت باشد ، قافیه درست است و جناس هم دارد. یعنی نه تنها اشکال ندارد ، بلکه به عنوان آرایه جناس ، حُسن تالیف حساب میشود. مثل روان به معنی رونده و روان به معنی روح قافیه قوانین دیگری هم دارد اما همانطور که در مقدمه عرض کردم، فعلا فقط به نکات کاربردی خواهیم پرداخت. وزن . ۱ اولین معلم شاعر ، خود شعر است. و اولین توصیه همه بزرگان شعر و ادب ، از آغاز تا کنون خواندن شعر است. شاعر موفق صرفا کسی نیست که هزاران شعر در کارنامه داشته باشد ، چه بسا یک شعر خوب از صدها شعر ضعیف ارزش بیشتری دارد. در تاریخ ادبیات کم نیستند بزرگانی که با تعداد انگشت شماری شعر ، گوی سبقت را از همه ربوده اند. مثلا خیام نیشابوری. حتی خیام در روزگار خود به عنوان شاعر ،اشتهار نداشته و سالها بعد از مرگ او بوده که جهانیان به عظمت معدود رباعیاتش پی برده اند. از بحث خارج نشویم... توصیه همه بزرگان این است که وقتی یک بیت بنویسید که یکصد بیت خوانده باشید و چه بسا یک هزار بیت. خواندن درست شعر خوب ، ذهن را با وزن و موسیقی شعر ، آشنا میکند. شعر دارای یک موسیقی درونی است که با کشف و درک آن ، مقوله وزن به راحتی قابل یادگیری خواهد بود. و برای درک این موسیقی حتما باید شعر را درست و باصدای بلند خواند. شعر ، خبر روزنامه نیست که دردل بخوانید . شعر خواندن هم برای خود آدابی دارد. درپایان هر مبحث ، چند شعر را برایتان خواهم خواند و به عمد در ریتم شعر ، اغراق خواهم کرد. شماهم حتما شعرخوانی را جزو برنامه های روزانه خود قرار دهید. در روز دستکم یک ساعت شعر خوانی ، البته باخوانش درست و با رعایت ریتم ، کار شما را در سرودن شعر ، راحت خواهد کرد. در نوبت بعد ، میخواهیم بدون اینکه به صورت معمول به مبحث عروض وارد شویم شعر گفتن موزون را تمرین کنیم . تا بعد ..... #امیرحسین_مقدم 12. اردیبهشت . 95


0