شعرناب

نقدنقد

نقدمتون دیرزمانی نباشد که پابعرصه نهاده ورخنه در ادبیات مادارد واز دریچه ی کارشناسانه مقوله ای بوده است که به اعتلای ادب و فرهنگ ما منجر میگردیده وبر کرسی نقد بزرگانی جلوس نموده اند که از صاحبان اندیشه بوده اند وبینششان و نگرششان مقبول تمامی اهل فضل بوده است چراکه اینان هماره کمال و اعتلای فرهنگی این مرز و بوم را میطلبیده اند وجز این مقال چیزی بسر نمی پروراندندوبا توجه به نبوغی که فطرتآ میداشتند وبکار میبسته اند همجون عقابانی بوده اند بر بلندای ادب و فرهنگمان منتظر تا سهوی ویا خللی ناخواسته اگربینند را پیش از آنکه مدعی باستهزاء نشیندمرتفع وبرطرف سازندودر بیان آن نقد آنچنان ظرافت و ملاطفت بخرج میدادند که مباداخدای ناخواسته صاحبان اثر را خوش نیاید ونبامده باشد چه بغیر ازاین کلام دلسوزانه وعالمانه ی ملاطفت آمیز صد البت که صاحب اثر چون خویش و اثرش را در معرض تهاجم و هجمه ها دیده باشد عنان اختیار از دست داده و بمقابله با ناقد برآید و اینجاست که نزاعی سخت در گیرد که اینگونه جدالهابسیار دیده باشیم ودر این بین هم دشمنان ادب و فرهنگ این خطه نیز آتش بیار معرکه شوند وبسبب عداوتشان مترصد این فرصت وهیزم کش نزاع وباز بسیار دیده ایم که در ابتدا جدال با تلنگری شروع شود وکم کم به رد وبدل کردن الفاظ رکیکه پرداخته و هر چه پیشتر رویم آن نزاع پیش آمده بین منقد و منتقدرا چنان بینیم که جنگ جمل را ماننده باشد و گاه آنان را حتی شنیده باشیم که بیرون از مقوله ی ادبی و نگارشی که رودر رو با انواع سلاح چه سرد وچه گرم که آنچنان خود را با قمه و دشنه و چاقوی دسته سفید کار زنجان شل و کل وزخمی و خونین کرده اندکه نگو ونپرس چنانکههر دو لاجرم راهی شفاخانه شده اند که البته بدینگونه در ادب و فرهنگ این سرزمین جایی نمیداشته است.


0