شعرناب

نقد دو

به نام یگانه دوست...که هرچه داریم از اوست
با سپاس وتشکر فراوان از مدیریت محترم سایت
استاد بزرگوارم جناب احمدی زاده گران ارج
وتمام استادان ودوستان ناب که در -بخش نقد یک -
حضور گرم وسبزشان مایه مسرتوخوشنودی شد ،
در- نقد دو- با کسب اجازه از مدیریت عزیز
یک شعربدون نام شاعر محترم آن جهت نقد ارسال می شود .
همینجا نگاه ملایم ومهربان ودرعین حال نقادانه عزیزان را فراخوانده
به این امیدکه این سری نقدهای تخصصی
دید بازتری برای خوانش اشعار-آموزش نکات مهم به نو آموزان -
واعتلای بیشتر شعر وهمچنین ایجاد بستر مناسب برای مشارکت وهمیاری فراهم شود.
قدردان یکایک نگاه عزیزان هستم.
............................................................................
آخرین بوسه
آخرين بوسه ي من بر لبِ تو ...
چه خيال عبثي بود و
چه خوابي شيرين
توي رؤياي خودم، باز تو را مي ديدم
دزدکي، بوسه اي از کنجِ لبت مي چيدم
تو همه شرم و حيا بودي و من
عطشي بودم و آهي و دگر هيچ .... وَ ... هيچ
که فقط روي تو را ميديدم
تنِ سيمين تو را
مثلِ يک کوره ي آتش به بغل داشتم و
با تو سخن مي گفتم
تو چه نيکو بودي
من چه تنها بودم!
ناگهان، ... باز سحر آمد و بيدار شدم
نيست در باورِ من ... نيستي در برِ من
پس كجايي كه ببيني ز غمت
گوشه ي خلوتِ خود
در فراقِ تو چه افسرده و تنها هستم
مثلِ گلبرگِ شقايق
که شده پرپر و پژمرده ز بيدادِ خزان
مثلِ يوسف كه هنوز ...
ته چاهيست عميق ................
........... من چه "تنها" هستم


0