شعرناب

زندگی زیبا...

اینجا زمین است... قرار بود زندگی زیبا باشد، قرار نبود هر شب یکی از خانه های این شهر زیر اشک های شبانه غرق شود... زندگی زیباست ولی قرارمان نبود بغض پدر در مقابل فرزندان بشکند یا بچه ای شش ساله تا صبح از گرسنگی ضجه زند... آری، زندگی زیبا می بود اگر رعشه های بی دلیل تو را درمان بود... اگر موهای سپیدت تنها از گذر عمر بود... اگر تیغ روی دستت کل بود... زندگی زیباست حتی وقتی باید سرخی صورتت از سیلی باشد... حتی با وجود قرص های آرام بخش بعد از تشنج یا تنبیه یک بچه با ترکه و باتوم... زندگی زیبا می بود؛ اگر لبخند ژکوند از ته دل بود...


0