شعرناب

هنرمندان شاعر ر رابهتر بشناسیم(مصاحبه بااستاد منوچهرمجاهدنیا)


به نام خدا
وباعرض سلام خدمت تمام استادان ودوستان شاعرم
وباکسب اجازه ازمدیریت محترم سایت ناب استادبزرگوارمان سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)
پست معرفی شاعر این هفته را اختصاص داده ام به
مصاحبه بااستادعزیزمان منوچهر مجاهدنیا که روزهاست درکنارمان قلم می زنند
ونه تنها یک شاعروادیب هنرمندند
بلکه روحیه ی شاد وطنازواخلاق خوبشان
همیشه مایه ی مسرت وشادی ما بوده ودرواقع یکی ازافراد محبوب ودوست داشتنی سایتمون هستن..................
یاد اورمی شوم که من ملاک خاصی برای انتخاب شاعرانی که دراین پست معرفی می شوند
ندارم وازپیش کسوتها شروع کردم
چون قصدم فقط وفقط آشنایی بیشتر دوستان واستادان عزیزسایتمون با همدیگرهست!
1-استادبزرگوارم خواهش می کنم خودتان رابه طورکامل معرفی کنیدوهرآنچه را که لازم می دانید دررزومه ی شخصی شما ثبت شود برای ما بازگوکنید درواقع یک بیوگرافی کامل ازتون می خوام؟
با درود و عرض ادب خدمت عزیزان شاعر و هنرمند شعرناب
بانو عجم گرامی خواستند با بنده مصاحبه ای داشته باشند که اول قبول نکردم ، چون هیچگاه خود را شاعر ندانسته ام . این هایی که بنده می نویسم دلنوشته است، دامنه ادبیات شعری آنچنان وسیع است که وارد شدن به آن و نام شاعر برخود گذاشتن جسارت و شجاعت خاص خودش را می طلبد و بنده خود را لایق این جسارت نمی دانم ، بگذریم...
منوچهر مجاهدنیا هستم ، متولد اسفندماه یکهزار و سیصد و بیست و چهار، در اصفهان متولد شده ام، تحصیلات دانشگاهی ندارم، چون زندگی در یک خانواده پر جمعیت طبعا امکان تحصیلات عالیه برای همه فرزندان خانواده را فراهم نمی کند .
نظامی بودم و سال شصت ونه بازنشسته شدم و تا سال نود و سه در یک شرکت خصوصی مدیر مالی اداری بودم وفعلا به هیچ کاری مشغول نیستم .
2-تعریفتان ازشعر چیست؟ودرست ازچه زمانی سرودن شعر را آغاز کردید ؟ چرابه شعر روی آوردید؟آیا اتفاق خاصی باعث شد دست به قلم ببرید ؟
شعر احساس درونی انسان است که در قالب واژه ها جاری می شود که البته همه آدم ها قادر نیستند که این احساسات را با به کار گیری واژه های معمولی شکل دهند و زیبایی بیافریند پس شاعر است که با شکل دادن به واژه ها زیبایی ها و کلام موزون را در اختیار مخاطبان قرار می دهد.
نوشتن دلنوشته هایم را از حدود چهل سال قبل شروع کردم. علاقه بنده بیشتر به ادبیات داستانی بود که یک رمان بلند و چند داستان کوتاه و یک رمان نیمه کار دارم که هنوز تمامش نکرده ام و رمانم را به نام " رو به غروب " در دهه هفتاد چاپ کردم.
حالا چرا به شعر هم روی آوردم ، دیدم احساس را در قالب شعر بهتر و زیباتر می توان بیان کرد زیرا از فقر فرهنگی و مادی آدم هایی که روزانه با آن ها سر و کار داشتم و مشاهده می کردم که چگونه اجبارا بایستی با درد و مشقت کنار خانواده شان امرار معاش آنان را فراهم کنند رنج می بردم و می برم گرچه خودم هم در یک خانواده متوسط روزگار نوجوانی و جوانی را سپری کرده ام .
3-به چه شاعرانی علاقمندید واشعارشان رابیشتردوست دارید ؟ویا تاثیری از آنها گرفته اید؟
از بین شاعران نیما- حمید مصدق - فروغ فرخزاد- شاملو - اخوان و سیمین بهبهانی را الگوی خود قرار داده ام و از آن ها تاثیر گرفته ام .
4-آیا اشعاتان بیشترکوششی است یا جوششی؟وخودتان کدام رابیشترمی پسندید؟
سروده های بنده اکثرا جوششی است و این که کدام را بیشتر می پسندم مهم نیست ، این مخاطب است که باید اثر شاعر را بپسندد.
5-آیا زمینه ی هنر شعر در خانواده وبستگان دیگر شما نیزهست؟ومشوق شما درسرودن شعر چه کسانی بودند؟
بله زمینه هنر در خانواده ما هست یکی از برادرانم در هنر منبت کاری روی چوب اثر های زیبایی خلق کرده است . بله فرزند بنده هم شعر می گوید که به مناسبت تولدش یکی از اشعار او را پارسال به نام " نمی دانم..." در سایت گذاشتم که در آرشیوم موجود است و می توانید ببیند.
6-درچه قالبهای شعری قلم می زنید وبیشتردرچه زمینه های می نویسید؟ودرواقع مضامین شعریتان از چه حسی لبریز شده است؟ومنابع الهامتان چیست؟
تاکنون خود را در قید و بند عروض و وزن و قافیه گرفتار نکرده ام ، چون اعتقاد دارم که سخن زیبا و بااحساسی که از دل بر آید طبعا بر دل ها هم می نشیند . با پست مدرن ارتباط نمی گیرم همین سبکی را که دنبال می کنم بیشتر دوست دارم . غزل را دوست دارم و معتقدم سرودن غزل کار هر کسی نیست ، شناخت کامل در ادبیات شعری و مطالعه زیاد باید داشت تا بتوانی یک غزل زیبا و بکر بسرایی . چند نفر از دوستان شعر ناب را در غزلسرایی استاد می دانم و واقعا قلمشان زیبا و هنرمندانه است و نیازی به ذکر نام آنان در اینجا نیست .
7-نظرتان درباره ی نقد ادبی چیست؟وتاثیرآن برادبیات؟
بنده از آنجایی که تاکنون هیچ سروده ای را نقد نکرده ام لذ نظر خاصی در مورد نقد ادبی ندارم چون اعتقاد دارم که هر مطلب زیبایی از هر قلمی جاری شود که مخاطب را سر ذوق آورد ارزش خودش را دارد . نقد باید توسط اساتید نقاد و تخصصی که شناخت کامل و جامع در ادبیات شعرپارسی دارند صورت گیرد تا اثر خود را بر شاعر بگذارد و این مهم کار هرکسی نیست . یادم است چند ماه قبل یکی از دوستان جوان شاعر در همین سایت که هنوز هم گاه گاهی اثری را منتشر می کند بدون آشنایی قبلی برایم پیام خصوصی فرستاد که فلانی نوشته های تو حرف دارد و این گونه نوشتن درست نیست . گفتم اکثر نوشته های من حرف دارد و درخواست نقد هم دارد اگر هنر نقد کردن داری برو نقدش کن و گفتم بنده برای امثال تو نمی نویسم ، می توانی نخوانی .
مشکلات امروز شاعران درعرصه ی شعروادب چیست؟ وچه پیشنهاداتی دارید برای بهبود اوضاع شعرو شاعری ونشر؟
ودرواقع اگریکی ازدست اندرکان حوزه ی شعروادبیات بودید چه راهکارهایی برای بهبود اوضاع کنونی شعر درایران داشتید؟
می دانید ، ادبیات شعری ما در این روزگار مظلوم واقع شده ، شاعر نمی تواند آنچه را که در درونش و ذهنش می گذرد به طور کامل بیان کند، باید تمام جوانب و خطوط قرمزها را در نظر بگیرد تا بتواند اثرش را در اختیار مخاطب قرار دهد . الان هم می دانیم که کمتر کسی هزینه برای خرید کتاب می دهد چون هر موضوعی را که نیاز داشته باشد بطور رایگان از سایت های مختلف کسب می کند. در زمان ما نه سایتی بود و نه اینترنتی ! همه ادبیات خلاصه می شد در چاپ کتاب و جزوه و به نظر بنده هیچ فردی امروزه قادر به بهبودحوزه نشر نیست .
8- به نظرشما کدام اشعار مخاطبان بیشتری دارندوبیشتربر دل مخاطبان می نشیند؟ اشعارسیاسی عاشقانه عارفانه یا اجتماعی ویاغیره ............؟
بیشتر اشعار انتقادی - اجتماعی را می پسندم البته این درست نیست که اشعار انتقادی - اجتماعی را به غلط سیاسی خواند که این موضوع دستاویزی شده برای جلوگیری از بیان معضلات اجتماعی در حوزه شعری.
9-چگونه وازکی عضو سایت ادبی ناب شدید؟واگرازشما بخواهیم همین الان یک شعر تقدیم کنین به اهالی سایت ناب چه می گویید؟خوشحال میشیم اگه شعری یا لطیفه ای چیزی دارید برایمان بنویسید تا حال وهوایمان عوض شود.
بنده قبلا در یک سایت دیگری عضو بودم ولی چون فضای آنجا با روحیاتم سازگار نبود از سال نود و دو عضو شعرناب شدم و اینجا را فضای خوبی برای رشد شاعران جوان می بینم .
این قطعه راهم تقدیم یاران شعر ناب می کنم .
" به نسیمی میمانی
که هنگام سحر
در عبورش بر یک بوته ی گل
عطر رویش می ریزد ..."
حالا اجازه دهید برای عوض شدن حال و هوا یک طنز از جناب ملانصرالدین بگذارم که شاید قبلا خوانده باشید ،متاسفانه یا خوشبختانه این هم حرف تویش هست اگه ایراد نگیرند که چرا طنزی گذاشته ای که حرف دار و بو دار است !!! اگر انتقادی دارید از ملای مرحوم بکنید ، حفیر بی تقصیرم ...
" روزی ملا نصرالدین الاغ خود را با زحمت فراوان به پشت بام برد، بعد از مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی الاغ پایی نمی آمد. او نمی دانست که الاغ بالا می رود ولی پایین نمی آید!!! پس از مدتی تلاش ملا خسته شد و پایی آمد ولی الاغ روی پشت بام به شدت جفتک می انداخت و بالا و پایین می پرید تا این که سقف فرو ریخت و الاغ هم جان باخت !!! ملا با خود گفت : لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را هلاک می نماید !؟
درخاتمه خواسته بودید که شعری را برای نقداینجا بگذارم
این یکی را که حدود چهل سال قبل از نوشته ای متاثر شده بودم انتخاب کردم و گذاشتم و از نقدتان پیشاپیش سپاسگزارم .
" پرندگان استوایی دیگر بر هیچ مداری پرواز ندارند "
" ترانه ها همه سوخته اند!
" در میانِ سنگ و فلز و بتون"
" شاخه های تُرد شقایق چه زود شکسته می شوند !
" و عفونت سیاه که می رود تا ژرفای استخوان "
" هیچ جنگل تازه ای نمی روید بر پهنه ی زمین"
" خون بوته ها بر سینه ها و ساق ها سحرگه هان "
از دهانه ی سرخ سر می زند ..."
پانوشت:
با تشکر فراوان ازاستاد مجاهدنیای عزیز که دعوت من را قبول کردند ومهمان ما دراین پست شدند
وبا ارزوی سلامتی وموفقیت هرچه بیشترایشان امیدواریم که اگه باعث زحمتشون شدیم به بزرگیشون ببخشند
ازهمه ی شما استادان ودوستان عزیزی هم که این پست رادنبال می کنید ممنونمممممممممم
درضمن ازجهت آگاهی دوستانی که درپست قبل نظرات مفیدی ارائه دادند باید عرض کنم
که من باتوجه به مطالبی که شما عزیزان عنوان کردید سوالات زیادی رابرای این پست مطرح کردم
اما هیچ اجباری برای پاسخگویی به همه ی سوالات نداشتم!
وگذاشتم برعهده ی خود شاعر که هرکدام ازسوالات راکه دوست داشتند جواب بدهند!
وسعی هم کردم درسوالاتم تمام پیشنهادات دوستان رابگنجانم
ولی فکرکردم اگر شاعر راحت باشه درگزینش وپاسخ سوالات بهتره
ونخواستم شاعررامجبوربه پاسخ همه ی سوالات کنم که خدای نکرده باعث آزارو اذیت وزحمت دوستانمان باشیم .............................................


0