شعرناب

اندر حکایت آن شاعران منقرض شده

آورده اند که در دوره ماقبل تاریخ و همزمان با حیات دایناسورها شاعرانی در ایران زمین میزیسته اند و آثاری گرانقدر به همراه فسیلهایشان از خویشتن به جا گذارده اند.ولیآنچنان که باید وشاید به این بزرگان و آثار گرانبهایشان پرداخته نشده و بنده وظیفه خود دانسته به معرفی تنی چند از این مفاخر منقرض شده بپردازم :
دراز اصفهانی
شاعری بوده است بسیار دراز و بلند بالا که از برگ درختان سبز که در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار تغذیه مینموده و شعر زیر منسوب به اوست:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از آن پرسم که این چین است و آن چون
یعنی در این حد قدش دراز و برای خودش شاه شمشادقدانی بوده است.
عاقبت در اثر اصابت آذرخش،جان سپرد.
وحشت آملی
شاعری بوده است که در ژانر وحشت شعر میسروده و اشعارش مو بر اندام مخاطبان سیخ میکرده و علمای وقت نماز آیات را پس از مطالعه آثار او واجب میشمردند و هالیوود بسیاری از آثار موفق ژانر وحشت خود را بر اساس اشعار این مرد بزرگ تولید کرده است.شعر زیر منسوب به اوست:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان،وین راه بینهایت
عاقبت هنگام خواندن یکی از اشعار خود ،از شدت ترس قالب تهی کرد.
شهوت آملی
برادر کوچکتر وحشت بوده و تمام زندگی خفتبار خویش را در پی ارضای هوسهای نفسانی و جسمانی تلف کرده و اشعارش همگی هزلیاتی سخیف و کم مایه بوده و هر چقدر وحشت آملی نصیحتش میکرده به خرجش نمیرفته و در جواب میگفته:«مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد»شعر زیر منسوب به اوست:
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
وه که دردانه ای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است
عاقبت جان کم بهای خویش را در یک دعوای ناموسی از دست داد.
وحشیه ی بافقی
از اجداد اناث وحشی بوده و گفته اند بسیار وحشی تر از خود وحشی بوده و او را در قفسی هفت جوش نگاه میداشتند و هرکس او را میدیده و نعره های او را میشنیده به خود میخیسیده و فرار را بر قرار میترجیحیده.
شعر زیر منسوب به اوست:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و درش باز کنید
عاقبت به ضرب گلوله شکارچی منفعت طلبی از پا درآمد.
خسته کرمانی
شاعری بوده است با چهره ای بسیار کریه و خسته ،چیزی در مایه های شمایل گربه نره.گویند در اواخر عمر به مواد افیونی معتاد گشته و سحرگاهی پس از خماری بسیار دوستی، بستی تریاک مرغوب و از مرز گذشته به او داده و او پس از مصرف آن این بیت را میسراید:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
روایت است جسدش را در شبی زمستانی کف یک جوب پیدا کردند.
لوطی طهرانی
شاعری بوده است بس لوطی صفت وendمرام و معرفت و رفاقت و صداقت.هم حافظ جان و مال و ناموس ملت بوده هم سعدی آن.از صبح خروس خون تا بوق سگ سر کوچه می ایستاده و شعر میسروده.شعر معروف باباکرم که اکنون همراه با حرکات موزونی بسیار جالب و مفرحاجرا میشود از یادگارها و شاهکارهای بی بدیل این مرد بزرگ است.
آورده اند که عاقبت به ضرب خنجر نارفیقان اندر کوچه ای تاریک و باریک از پای درآمده و در لحظات واپسین این بیت را سروده است:
عشق و شعور و اعتقاد،کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست، بر نارفیقان شرم باد
خدایش بیامرزاد.
شنگول و منگول و حبه انگور نیشابوری
شاعری بوده است الکلی و دایم الخمر که اندر اندرونی خانه خویش به تولید زهرماری میپرداخته و همانجا به سرایش شعر اقدام مینموده است.روزی در شهر شایع شد که او به ترک مسکرات پرداخته و این مرد از این سخن بسیار برآشفته و اندر وبسایت شخصی خویش بیانیه ای صادر کرد و این بیت را در صدر آن بیانیه کوبنده قرار داد:
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
عاقبت توسط گرگی نابکار بلعیده شد و وقتی مادرش شکم گرگ را پاره کرده تا او را بیرون بکشد دیگر دیر شده و او در بدن گرگ هضم گردیده و به خون و انرژی تبدیل شده بود.
توضیحات:
گربه نره=موجودی پلید و با ظاهر و باطنی آلوده که همراه با شریک خود روباه مکار،سکه های پینوکیو را کش رفته و تف هم کف دست او نینداختند.
تریاک=ماده ای افیونی بسیار شبیه قارا که مصرفش به هیچ عنوان توصیه نمیگردد
هالیوود=صنعت فیلمسازی ایالات متحده آمریکا را گویند و تماشای فیلمهایش به شدت توصیه میگردد.
بدرود.


0