شعرناب

نظری در مورد انسان و سیاست و غیره


سلام /
جهت اختلافات مطروحه در خصوص نوع گفتمان و بطن سیاست و اندیشه ی ناب انسان مداری و رعایت اخلاق در قالب همزیستی ، و بالاخره واقعیت فکر بشر ، نکات زیر شاید حقیقت هرچیز را هویدا کند( البته نظر شخصیست و هیچ اجباری به پذیرش آن نیست)
سوال اساسی :هزاره ی سوم اتوپیای خود را در چه چیزی جسته است؟
آیا همین باور گفتمانها و توجه به اصل آرمانگرایی کافیست؟...
یا که ایده ی پیشین کنز و مارکس و عقاید مکتب فرانکفورت و لیبرال و غیره است که مجددا خلا ایده های نو فراذهنی را دور میزنند و دست آخر به همه چیز میچربند؟
من معتقد به اشتباه انسان در قالب مکتب اثباتی تحققی یا پوزیویتیسم(جرم جبری) بوده ام و زندگی اجبار و غیرارادی در قالب میلیتاریسم(ارتش سالآری یا چیزی شبیه آن را) برتافته ام
گوشزدی به هزاره ی سوم و انسان فراموش شده دارم/ درد و جمود و مسخ را کنکاش میکنم تا شاید بعدها از لابه لای همین فلسفه، منطق زیستن و آفرینش آن را بیابم /
''من سالها پیش نظری چون همه داشتم( روزمرگی را) خواندم و مطالعه کردم و شکست خوردم و پذیرفتم و دست آخر ادامه دادم...سیزده سال فلسفه ی شرق و غرب و غیره ولی باز اقناع نگردیدم.(از هگل مارکس نیچه فروید داروین آگوستین کنت هاوکینگ بن سینا از سعدی وحافظ و حنظله از شریعتی و کسروی و مطهری ...از سیاه چاله و فرانکفورت و فالو لومبروزو و لطافت ابر-از صادق و وبر و کتاب الهی- انواع مکاتب سیاسی بصورت جسته گریخته و یا گاها تعمقی )..به کتب روانشناختی و جرمشناسی و قدیمه و جدیده روی آوردم( سرکلاس کارشناسی ارشد جزا و جرمشناسی)با اساتید در خصوص عشق و جرم و سیاست و غیره مباحثات طولانی داشتم/معتقدم که انسان به اصطلاح فرابشر امروزی، پشت اقوال فکاهه های ریز و درشت عبوس مرده متولد شده، بل عقیمی سردرگم بوده که با فرضی محال از دایره ی تفکر و از دسترس کودک لجوج گنگ، خارج گردیده است یعنی دل در تمایلات پوچ بستن و گسستن..
آری من چنین به فکر و ایده ی گفتمان مطروحه ی طیفها مینگرم.
فرار از ماشینیسم و رجوع به دنیای آزاد پیشین ...همان که اصل هر گفتمانی را در خود حل میکند / مداقه ی موثر در آثار معاصر و درک صحیح از داشته های تاریخ، خود بطن و متن هر گفتمانیست که هیچ جبهه ای یارای مقابله با آن نیست/
مطالعه...شرف...آزادی...انسانیت..در محور پبشرفت و مدیریت صحیح عقاید در قالب گذر از بحران کنونی سرخوردگیها /
و ایضا در خصوص کاندیداتوری و نماینده ی ملت:
کدومتون قانون خونده؟ 177اصل قانون اساسی رو مو به مو یا به تفسیر درک کرده، تا بدونه حقش چیه؟ تلفیق رو از تخصیص تمییز میداند؟ آیا میداند تعریف دهک چیست؟ ضریب جینی یعنی چه؟ چه تاثیری در درآمد و رفاه و تولید ناخالص داخلی دارد؟ فصل چندم بودجه چیست؟ سابقه ی مالیه و هزینه ی فرصت را میداند؟ اصل 19و 20 را در خصوص حقوق اقلیتها را در چه میداند؟ راههای برون رفت و درون گریز از تورم را چطور ارزیابی میکنند؟ آیا نظر خاصی در مورد رویه ی قضآیی و قوانین رومی ژرمنی و حقوق کامن لا و حقوق اسلامی دارد یا بطور خنثی فقط گوش به عرایض دیگران میدهد؟ استعدادها و ظرفیتها و نخبگان و طرق بالقوه ی توریسمی و فرهنگی و اقتصادی منطقه را به فراخور ضرورت کنکاش کرده است؟ نظرش در مورد جهان توده یا جهان یک شکل یا آزاد چیست؟
و هزاران سوال اساسی تکمیلی که هرکدام، تخصصها و سواد و علم و واقع بینی میطلبد که بنده( عیسی نصراللهی ) در هیچ جایی سراغ ندارم و به امید ناسپید شما سروران فقط خنده ام میگیرد....گوی نباشید که چرخان دست دگران باشید
فقط خود انسان است که دلش برای خودش میسوزد
عیسی نصراللهی تیرداد


0