توضیح مختصری در مورد شعر هگل-مارکس -نیچه و سیناشعری با شمه ی فلسفی و آفرینشی بود که درد اجتماعی و انسان را در بطن اومانیسم و آزمایشگاه به سخره میگیرد....شاعر معتقد است که تمامی مکاتب آمده و نیامده در سروده زاییده ی اوهام اند و تلاش انجمنهایی مرقوم به نتیجه ای تامه ای نخواهند داشت( شکستها-بیماریهای روحی-دور شدن از اصل انسانیت وغیره) شاید تنها سوغاتشان بوده باشد اگر پیشرفتها و ظواهر موفقیت آمیز را در شمار نیاوریم بنده پس از سیزده سال خوانش آثار غرب و شرق و کنکاش جدی در آن ورطه ها و حتا دادن نظریات قابل در این بابها روز به روز بر پوچی عقیده ها و ایده ها و مکتبهای مذکور صحه گذاشته ام من معتقدم که در ورای همین افکار ،اتفاقاتی خواهد افتاد که بدور از تراوشات فکری استفان هاوکینگ و سایرین خواهد بود و تقلای بشر دارای دوچشم و دو گوش و ذهن خلا پذیرش بی سرانجام خواهد بود همه در مقابل روزمرگی افسار گسیخته ی قرن مسوولیم حتا اگر شاعر مطرودی باشیم...این سهممان است و من هم به زبان پیچیده ی خودش میسرایم نهم آذرماه نودوچهار
|