شعرناب

تفاوت سعدی با خیام

دوست ادیبی در باره ی اینکه نگاشته بودم خیام اگر عاشق میبود غزل ی هم مینوشت و چون حسب درک شخصی ام هیچگونه اثری از مهر و عشق و یا دل در گرو کسی یا چیزی نهادن در رباعیات خیام نیست، و یا لااقل من نتوانستم بیابم.اینرا وجه تفاوت عمده ی شخصیت سعدی با خیام بیان کرده بودم.این ادیب بزرگوار نوشته بود"شما چرا خیام را نادیده میگیری هر شاعری یک تخصصی دارد خیام رباعی ست و سعدی غزل و مولوی مثنوی وتوضیحاتی از این قبیل."
بنده در پاسخ نگاشتم"دوست ادیبم تفاوت من و شما در این است که شما شعر را در چارچوب چندین کتاب محصور شده درک میکنی ولیکن من هم با آن و هم با قلب خود شعر را میبینم و حال شاعر را میفهمم.
شما ظاهرا شعر رو غزل و شاعری را مانند نانوایی تصور کرده اید..اینکه یک نفر خمیر نان را وَرز میدهد و دیگری آرد را خمیر میکند و دیگری الی آخر.مگر میتوان آنچه که از قلب و روح و وجود و اشک و آه و خنده و گریه ی شاعری چون سعدی که در قالب غزل تراوش میکند را مقایسه ای ناممکن با نوشته ای فلسفی یا براساس دم غنیمت شمردن که آدمی را فقط به لذت دعوت میکند ،برابر دانست!!؟
حتی بیشتر کسانی که در ادبیات دستی دارند نگاهی مادی گرای صرف به شعر دارند تا تعالی گرایی و زیباشناختی.هرچند من خود هر دو را میپسندم ولی این پسند هرگز خللی در اساس متفاوت آنها ایجاد نمیکند.
رییس


0