شعرناب

شعر و شاعری (2)


گفتاری از منوچهر آتشی در باب شعر و شاعری
بخش 2
به نظر من دوران قهرمان بازی و قهرمان سازی در عرصه شعر و شاعران بسر آمده است. امروزه شمار شاعران و شعرهای واقعی كم شده ولی این مساله ای نیست كه به دلیل آن، شعر امروز را از دست رفته بدانیم و یا شعرهای نیم بند را در جایگاه رفیع شعر بگذاریم. شعر واقعی از اعماق تاریك و در عین حال پر نور و سرشار از ایمان انسان به انسان زاییده می شود. در نسل جوان بارقه هایی از شعر مشهود است كه روزی جامعه را از ترس، تردید و اشتباه نسبت به خود، نجات می دهد. شعر از بازی های زبانی بدون مایه و از زبان بازی شعر جدا ست.  شعر با كشف افق های دیگرو قابلیت های ذهن آدمی زنده وپویا می ماند و از بازی های زبانی بدون مایه یا به تعبیری از زبان بازی شعر حاصل نخواهد شد. شعر از دل تئوری و دانش زبانی زاده نمی شود و شعر باید قبل از هر چیز شعر باشد و اهالی ادب و هنر آن را بخوانند و لذت ببرند. ما در برابر هیچ حادثه ای در اطرافمان نمی توانیم بی تفاوت باشیم، شیوه و شگرد برخورد ما با جهان عوض شده و حاكمان جهان كه بسیار نیرومند تر از ما هستند در هر ثانیه مرگ می فروشند تا برده بخرند، برده ای كه می تواند یك ملت باشد. ما و شعر ما باید روحی در مردم بدمد تا از برده شدن متنفر باشد، انسان وقتی روح متعالی پیدا كرد دیگر به سمت خریداران برده نخواهد رفت. شاعر با زبان در خور، ساده و ژرف اندیش، چهره هایی زیبا در برابر آدم ها ترسیم خواهد كرد . شعر از تقید به زمان، حوادث و چالش ها بوجود می آید زیرا وقتی زمانه در اوج دگرگونی و آغاز گذار از یك برهه به برهه نامعلوم بعدی است پرسش های بزرگی را پیش روی شاعران می گذارد و قوی ترها ناگزیر به پاسخ های بزرگ هستند. مشكل بسیاری از كنجكاوان و پرسشگران این است كه شعراواخر دهه ‪پنجاه را با شعرهای دهه‪ سی و چهل مقایسه می كنند به اعتقاد من زمان این نوع داوری ها شعر تمام شده است.
نسلی كه دردهه ‪ پنجاه چشم برشعر می گشاید هیچ حافظه ای از سال های پر هیاهوی مورد نظر ندارد اما این نسل بالاخره شاعر دارد شاعری كه چیزی ملزمش نمی كند تا آرش كمانگیر به وجود آورد.اغلب آدم های شعرهای اخوان ثالث وشخصیت های شعری احمد شاملو یعنی وارطان ها دیگر محلی از اعراب ندارند و برای شاعران جوان دهه ‪ پنجاه جز خود شعر هدف دیگری نیست از این جهت به دامن شعر و زبان آن آویخته، با آن كلنجار می روند. نخستین كسی كه در همان بحبوحه شعر اجتماعی، در برابر آن رویكرد قد علم كرد یدالله رویایی بود كه یكی از نخبگان شعر نیمایی است. او شعر خود را بوجود آورد شعری دشوار و عمیق كه پیروانش نتوانستند به او برسند.
شعر، هنری شخصی است و ازجان نیرومند یا ناتوان شاعر مایه می گیرد و نیرومندها از هیچ، همه چیز می سازند و ناتوان ها به بازی سرگرم می شوند. شاملو نیزنسلی را پرورش داد كه میوه هایش كسانی چون  هوشنگ چالنگی و بعدها هرمز علی پور. بیژن الهی یروس رادمنش  و نسل بعدازاینها بودند. آنان شاعرانی هستند كه كه شعرهای سپیدشان هیچ ربطی به شعر شاملو نداشت و می توان گفت از میراث گذاران شعرهای دهه ‪شصت و هفتاد شدند.این شاعران سرشار از بارقه های نابغه شدن،هستند اما در این عرصه شما درپی آن قهرمان یا به قولی غول ها نگردید آن دوران تمام شده و جهان و ایران از درون عوض شده اند.
 
 


0