شعرناب

بیا بحث کنیم!


تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم ، برآرم یا نه !
"عمر خیام"
سوال چرا؟
صحبت از خط و خال و می وساقی لب و لعاب دهان یار حافظ و سعدی و خیام و غیر... حلال و عرفانی و سیر و سلوک محسوب می گردد!؟ اما غیر بگوید عیب و حرام و دور از ادب و اخلاق است!؟
چه دلایلی و تاریخچه ائی دال بر صحترفتاری انها بوده! و اکنون هر که از می و باده و ساقی به هر شکلی گفت دال بر عدم انضباط اخلاقی او میباشد!!
چشم مست یار من میخانه می ریزد بهم
محفل مستانه را رندانه می ریزد بهم
دل پریشان میکند امواج گیسوی نگار
تا که موی آن پری بر شانه می ریزد بهم
قطره اشکی که می غلتد ز چشمانش به ناز
از تاثر مرغ دل را لانه میریزد بهم
ای دل آن نا مهربان گر مهربان گردد به من
از نشاط خاطری دنیا نمی ریزد بهم
خاطر مجموع یاران را به بزم اهل دل
نا سپاسی های آن بیگانه می ریزد بهم
روی آسایش ندیدیم از ریاکاران دهر
عیش ما را سبحه صد دانه می ریزد بهم
نازک است از بس نکویی رشته آرامشم
با نسیم بال یک پروانه می ریزد بهم
"فیض اله نکویی"


0