شعرناب

لاک پشت چه میگوید ...

وقتی تصمیم بگیری دنیا و طبیعت را همانگونه که هست دوست داشته باشی و بپذیری و به صدای همه کس و همه چیز در آن گوش دهی و پذیرای عشق باشی و مصدر آن ،
مطمئناََ زندگی لبخندش را از تو دریغ نمیکند
و آنجاست که حضور خدا را حس میکنی ...
باور نمیکنی ؟؟؟!!!
پس لاک پشت چه میگوید ????
او میگوید(1) : وقتی در لاک خود نشسته باشی
نه حرکتی هست و نه کاری پیش میرود
(2) : اگر به نظر تو هر چیزی ، کاری یا رویدادی به کندی و آرامی پیش میرود مطمئن باش که در هر حال در انجام شدن و رو به جلو در گذر است
(3) : خود را آنچنان در زندگی محکم و آبدیده کن که به سختی بشکنی و مشکلات نتوانند کمرت را خم کنند حتی اگر چند برابرِ سنگینی خودت، مشکلی را هم بر دوشت سوار کنند
(4) : هیچ وقت از روی ظاهر قضاوت نکن ، به جای صحبت کردن در مورد زشتی و عیب هر آنچیز که می بینی ، زیبائیش را جستجو کن
(5) : هر از گاهی در لاک خود فرو رفتن خوش است و با خویشتنِ خویش اندیشه کردن
(6) : در زندگی دوری کن از کسانی که انگار همنوع تو نیستند دوست دارند تو به پشت بیفتی و آنها دست و پا زدنت را بخندند و تماشا کنند
(7) : کسانی لایق همنشینی و دوستی اند که به پشت افتادنت را دست بگیرند تا بلند شوی
(8) : هرگز نمی توانی با برگرداندن سر ، پشتت را ببینی !
باید خودت هم برگردی ، همین که برگشتی دیگر راهت همان راه رو به جلو نیست به راهی که آمده ای برگشته ای
(9) : برای کاری که مشتاقی انجامش دهی یا قصد رفتن به نقطه ای و مکانی کرده ای ، باید سینه خیز رفت اگر در راهت سنگ باشد به سینه ات خواهد کوبید اگر خاک باشد سینه ات خاک می خورد دلت از این سینه خیز رفتن ها گاهی درد میگیرد و گاهی آرامش می یابد ، پس فبل از رفتن هم به علت و هم به حالِ دلت خوب فکر کن
(10) : درست است که الان روی خاکی ...
اما بِدان که تو ، به دریا تعلق داری ...
آری ، تو به دریا تعلق داری ...
آری ، و این نمونه ای از میان هزاران هزار گفتگو که خدا با ما به زبان طبیعت کرده ، بود
دوستان عزیز من اینو تقریباََ 9 ماه پیش نوشتم با کمی ویرایش گفتم سهیم باشم
باتشکر...


0