شعرناب

آیا نقد ترجمه، یافتن خطاهای لفظی در ترجمه است؟


محمود حسینی‌زاد، نویسنده و مترجم آثار ادبیات آلمانی
به نظر شما وضعیت کنونی نقد ترجمه در ایران چیست؟
خوب نیست. باید اما بگویم در غرب هم (غرب، چون این ادبیاتی که منظورتان است، از آنجا داریم)، یا لااقل در کشورهای آلمانی‌زبان، با وجود نظریه‌پردازان زیاد، هنوز هم گله از این هست که در حیطه ادبیات، ترجمه و نقد ترجمه امری "دست دوم" تلقی می‌شوند. هنوز هم گله هست که نقد ترجمه، به سطح خرده‌گیری از واژه و معادل تقلیل داده می‌شود. به هر حال، نه. نقد ترجمه در ایران اصلا وضع خوبی ندارد.
آیا نقد ترجمه، یافتن خطاهای لفظی در ترجمه است یا چیزی بیشتر از آن؟
چیزی خیلی بیشتر. فریدریش شلایرماخر که می‌دانیم که از اولین نظریه‌پردازان در زمینه روش‌های ترجمه است، در قرن نوزدهم معتقد بود که ترجمه دقیق امکان ندارد "چون حتی یک کلمه در زبانی با یک کلمه در زبان دیگر مطابقت ندارد". و بعد هم جمله خیلی معروفش به این مضمون که "مترجم یا باید نویسنده را ببرد پیش خواننده، یا خواننده را پیش نویسنده". ویلهلم فن هومبولت هم معتقد بود که ترجمه ادبی ناممکن است "چون ادبیات شکلی از پیاده کردن شخصی و فردی زبان است که مدام در حال دگرگونی است". در اواسط قرن بیستم هم خوزه اورتگا گاست با استدلالی شبیه شلایرماخر معتقد به ناممکنی ترجمه ادبی بود.
در بین جدیدترها، به معیارهای پتر نیومارک برای "نقد ترجمه" و کاری که منتقد باید بکند، اشاره کنم، بد نیست.۱- بررسی و آنالیز کوتاه از متن اصلی، همراه با ذکر هدف نویسنده و نوع و گروه مخاطبین متن . ۲- خواندن ترجمه از دید مترجم. منظور نیو مارک درک سیاست مترجم در ترجمه است. ۳- نیومارک از "روح روش ترجمه" صحبت می‌کند. خیلی کوتاه منظورش این است که منتقد باید با دسته‌بندی مواردی که در یک ترجمه باید باشد – واژه، اصطلاح، ساختار، جمله بندی و غیره- قضاوت کند که چرا مترجم این روش را پیش گرفته. ۴- داوری در این مورد که آیا هدف متن در ترجمه حفظ شده؟ ترجمه تا چه حد به اصالت متن نزدیک است؟ ۵- (که به نظر من بسیار اهمیت دارد و خودم شدیدا طرفدار این نظر) نیومارک می‌خواهد تا منتقد بگوید که متن ترجمه شده تا چه اندازه برای حیطه ادبیات زبان مقصد، مفید و موثر است. یعنی مثلا این کتابی را که داریم ترجمه می‌کنیم، تا چه حد برای ادبیات خودمان مفید است. پس فقط اکتفا به پیدا کردن خطاهای واژه‌ای، اشتباه است. گرچه تکرار خطا و سهل‌انگاری در یافتن معادل‌ها و واژه‌های درست و مناسب، نشاندهنده بی‌دقتی و بی‌سوادی مترجم است.
در چه حالتی اگر در ترجمه‌ای خطا پیدا شود، آن اثر اعتبارش را از دست می‌دهد؟
خب وقتی با معیارهای فوق هماهنگی نداشته باشد. اما در ایران راستش کمی فرق دارد. ترجمه جایگاه دیگری دارد که به این نوشته فعلا مربوط نمی‌شود، و از طرف دیگر مترجم به مفهوم مترجم، کم داریم. بیشتر مضمون و موضوع اثر را دوباره‌نویسی می‌کنند، که نقدشان هم باید همین مچ‌گیری‌های معمول باشد.
آیا تاکنون نقد خوب ترجمه خوانده‌اید؟
منظورتان حتما در ایران است؟ نه. همه‌اش همان پیدا کردن خطا و بیسوادی مترجم از طریق برملا کردن اشتباهات واژه و معادل‌یابی است.
رضا فرخفال، نویسنده، مترجم و ویراستار
به نظر شما وضعیت کنونی نقد ترجمه در ایران چیست؟
با استفاده از گفته ای از خورخه لوییس بورخس عرض کنم که وضعیت کنونی نقد ترجمه در ایران دعوای چندتا کچل است بر سر یک شانه.
آیا نقد ترجمه، یافتن خطاهای لفظی در ترجمه است یا چیزی بیشتر از آن؟
ترجمه در هر حال خطا کار است.
در چه حالتی اگر در ترجمه‌ای خطا پیدا شود، آن اثر اعتبارش را از دست می‌دهد؟
بی اعتباری مطلق در امر ترجمه وجود ندارد. ما درجاتی از بی اعتباری داریم.
آیا تاکنون نقد خوب ترجمه خوانده‌اید؟
سالها پیش، نقد کریم امامی برترجمه ناطور دشت در خاطرم به عنوان یک نقد ترجمه خوب و آموزنده مانده است. بدترین نقد ترجمه ای را هم که خوانده ام نقد طاهره صفار زاده بر گتسبی بزرگ از کریم امامی بوده است.
سعید حنایی کاشانی، مترجم آثار فلسفی
به نظر شما وضعیت کنونی نقد ترجمه در ایران چیست؟
"نقد" به معنای پیش کشیدن "نظریه"ای برای "ترجمه" و بر اساس آن در خصوص ترجمه داوری کردن وجود ندارد، اینکه بر چه مبنایی ترجمه می‌کنیم، چرا به خود اجازه می‌دهیم از "نوواژه"ها استفاده کنیم، کی و کجا از آنها باید استفاده کنیم، چرا به هم‌پوشیدگی مفاهیم و واژه‌ها و تحلیل مفهومی و برابری آنها در ترجمه بی‌توجهیم، چگونه می‌توانیم سبک‌های زبانی متفاوت را در ترجمه حفظ کنیم، چرا نباید همه چیز را فدای آسانی و روانی خواندن و معادل‌های یک سویۀ فرهنگ‌های عمومی و تخصصی واژگان کنیم، چرا همه سعی می‌کنیم از زبان یک مترجم یا از یک شیوۀ نثرنویسی تقلید کنیم و ... اینها چیزهایی است که در نقد ترجمه غایب است، بیشتر به اشتباه‌هایی پرداخته می‌شود که یا اساساً از ناتوانی در ترجمه سرچشمه می‌گیرد، چون مترجم اساساً مترجم نبوده و نیست که اشتباه او مهم بوده باشد یا به چیزهایی که ناشی از شتاب‌زدگی و حواسپرتی است و تا حدودی طبیعی است... معلوم کردن اشتباه در ترجمه آسانترین کار است و هر دانشجوی متوسط زبان هم به این کار قادر است.
آیا نقد ترجمه، یافتن خطاهای لفظی در ترجمه است یا چیزی بیشتر از آن؟
اندکی از آن بی‌شک یافتن همان خطاهایی است که به‌طور صریح مشهود است و اینها همان کلماتی است که مترجم به نادرست برای رساندن مفهومی استفاده کرده است، یا در جایی که کلمه‌ای معانی متعدد داشته است تنها به نخستین معنای آن، معنای حقیقی مثلاً، توجه کرده است و از معانی استعاری یا مجازی غافل شده است. اما می‌توان لحن و سبک و نحو را هم به همۀ اینها افزود، چیزی که دشوارتر در ترجمه از کار در می‌آید. در نقد خوب توجه به این نکته‌ها دارای اهمیت است.
در چه حالتی اگر در ترجمه‌ای خطا پیدا شود، آن اثر اعتبارش را از دست می‌دهد؟ و آیا تاکنون نقد خوب ترجمه خوانده‌اید؟
ترجمه هم مثل هرکار یا هر چیز دیگری کامل نیست، اما گاهی می‌تواند نیازی را برطرف کند و گاهی هرگز نمی‌تواند. میوه‌ها و غذاهایی هست که همۀ آنها را می‌شود خورد و میوههایی هست که بخشی از آنها را نمی‌شود خورد و باید دور انداخت. شاید همان طور که نمی‌توانیم از تنفس هوا به دلیل آلودگی هوا دست برداریم، یا از خوردن غذا، یا از فناوری به دلیل آلودگی صنعتی، از خواندن ترجمه یا نوشتار یا هرچیز دیگری هم به این دلیل که ممکن است غلط داشته باشد نمی‌توانیم دست بکشیم. هیچ چیز صد در صد سالمی چه تألیف یا ترجمه یا اندیشه و اعتقاد یا غذا و آب و هوا و مصنوعات و کالاها و دیگر چیزها وجود ندارد. ما برای رسیدن به شناخت درست و خطا نیازمند تجربه و زمان هستیم. بسیاری از ترجمه‌ها بعد از سال‌ها خطاهایشان آشکار میشود، چون برخی خطاها تقلیدی است و مترجمان همه از روی دست هم ترجمه کرده‌اند و کمتر اندیشیده‌اند.
من در جوانی از کتاب‌ها و نوشته‌هایی که می‌خواندم لذت می‌بردم و هرگز گمان نمی کردم که آنها را نمی‌فهمم. اما امروز برخی از آنها را دوباره نمی‌توانم همان گونه بخوانم و لذت ببرم. این دربارۀ نوشته‌ها و ترجمه‌های خودم نیز صادق است. هر مترجم و نویسنده‌ای بعد از مدتی می‌خواهد باز در کار خودش بازنگری کند و آن را بهتر و درست‌تر کند. نگاه و فهم و دانش به مرور کامل‌تر می‌شود و در نتیجه همه چیز چون گذشته نیست. اگر به تاریخ ترجمه در جهان نگاه کنید می‌بینید برخی کتاب‌ها بارها و بارها ترجمه شده‌اند و با این همه هنوز محققان بر سر ترجمۀ برخی کلمات و مفاهیم آنها به نتیجه‌ای پذیرفتنی برای همۀ اهل فن نرسیده‌اند. ما همۀ عیب‌ها و خطاهای ترجمه را شاید در نخستین بار خواندن متوجه نشویم. برخی کتاب‌ها بارها چاپ میشوند و بارها ویراست تازه از آنها بیرون می‌آید اما بعدها معلوم می‌شود که چه اشتباه‌هایی داشته‌اند و هنوز دارند. گاهی مترجم بختش بلند است و در چاپ‌های بعد اصلاح می‌کند و گاهی نمی‌کند و اینها می‌ماند و مایۀ بدنامی‌اش می‌شود.
آیا تاکنون نقد خوب ترجمه خوانده‌اید؟
من نخستین بار از نقدی از کریم امامی دربارۀ سبک ترجمه در "کتاب امروز" لذت بردم و آموختم: "از زاغ فرنگی بلبل پارسی‌گوی نسازیم!" در مقایسۀ نثر دو ترجمه بود: یکی از دیکنز و دیگری از سالینجر. همچنین نوشته‌ای دربارۀ ترجمۀ "حاجی بابای اصفهانی" از جیمز موریه در همان مجله. و دیگری کتابی از طاهره صفارزاده دربارۀ ترجمه که نمونه‌هایی از ترجمه‌های تحت اللفظی و نامفهوم از مترجمان مختلف و نامدار را برای کار آموزش ترجمه گرد آورده بود. در این سالها از نقدها و پاسخ‌های مترجمان مختلف نیز استفاده کرده ام، به‌ویژه منوچهر بدیعی.
ناصر غیاثی، نویسنده و مترجم
به نظر شما وضعیت کنونی نقد ترجمه در ایران چیست؟
از آن‌جا که از عمر ترجمه در ایران مدت زیادی نمی‌گذرد، به تبع آن نقد ترجمه نیز هنوز بسیار جوان است. تدوین نظریه‌ها و شیوه‌های نقد ترجمه در کشورهایی با قدمتی بسیار طولانی‌تر از ما در امر ترجمه نیز هنوز کمابیش در آغاز راه است.
غالب آن‌چه تحت عنوان نقد ترجمه چه در رسانه‌های رسمی و چه در شبکه‌های مجازی ما عرضه می‌شود، بی‌شباهت به "مچ‌گیری" نیست و تنها در محدودۀ تنگ ِ یافتن خطاهای لغوی مترجم قرار می‌گیرد. با این وصف اما نقدهای این‌چنینی نیز می‌توانند هم برای مترجم هم برای خواننده راهگشا باشند. این شیوه از نقد باعث می‌شود هم مترجم کارش را جدی‌تر تلقی کند و هم سطح توقع خواننده ارتقاء بیابد.
آیا نقد ترجمه، یافتن خطاهای لفظی در ترجمه است یا چیزی بیشتر از آن؟
قبل از همه باید گفت که در ترجمه دو اصل بدیهی وجود دارد: یکی این‌که هیچ مترجمی عاری از خطا نیست و دیگر این‌که ترجمه از یک اثر به ناگزیر تفسیر مترجم از آن اثر هست. اما یک نقد ِ جامع ِ ترجمه تنها شامل یافتن خطاهای مترجم در فهم یک کلمه یا جمله محدود نمی‌شود و به نقد انتقال زبان و لحن و ریتم و دیگر عناصر تشکیل‌دهندۀ اثر نیز می‌پردازد.
در چه حالتی اگر در ترجمه‌ای خطا پیدا شود، آن اثر اعتبارش را از دست می‌دهد؟
ترجمۀ یک اثر زمانی فاقد اعتبار می‌شود که مترجم نه از روی اجبار سانسور بلکه به دلخواه خود دست به حذف بخش یا بخش‌هایی از اثر زده یا از خود چیزی بر متن افزوده باشد. وجود جمله‌های غلط یا نامفهوم و برگزیدن زبانی کاملا نامناسب در ترجمه نیز از دیگر عواملی هستند که به ارزش ترجمه آسیب‌های جبران‌ناپذیر وارد می‌کنند.
آیا تاکنون نقد خوب ترجمه خوانده‌اید؟
بله، در مجلۀ مترجم که متاسفانه از ادامۀ انتشار بازمانده است، نقدهای فنی فراوانی پیدا می‌شد.


0