شعرناب

شعر برای کودکان


هر کدام از ما کما بیش با بلبل زبانی کودکان، به ویژه در خواندن شعر آشنا بوده و
لذّت هم برده ایم. امّا فقط تا این حدّ آشنایی ما با شعر کافی به نظر نمی رسد.
بهتر است ابتدا به طرح پرسش های اساسی در این زمینه بپردازیم.
هدف در خواندن شعر برای کودک چیست؟.
• آیا قرارست او را خلّاق بار آوریم؟.
• آیا قرارست کودک را شاعر بار بیاوریم؟.
• آیا قرارست روح آن ها را با شعر تلطیف کنیم؟.
می دانیم، کودکان خلّاق و مبتکر به دنیا می آیند. هر چند اشخاص بسیاری معتقدند
که آنان خلّاق تر از بزرگ سالان هستند، زیرا مغزشان در مجموعه راه و روش های معمول
مشاهده مسائل، حبس نشده است، یا تحت فشار پیروی یا اجبار منطقی قرار نگرفته است.
کودکان پیش دبستانی از شنیدن شعر لذّت می برند. نه به خاطر این که با معنی شعر و
یا صناعات ادبی آن آشنا هستند. آن ها با آهنگ شعر میخ کوب می شوند. با ریتم موجود در شعر
به جنبش و جوشش در می آیند، شاد می شوند و حرکت را تجربه می کنند.
پا را کمی فراتر بگذاریم و علاوه بر موسیقی مستتر در شعر توجّه اشان را به موضوع (یا به اصطلاح قصه)
شعر آشنا کنیم. آن گاه لذّتشان دو چندان می شود. چرا؟ چون کودکان سرشار از تخیّل هستند
و تخیّل داستان را نیز بسیار دوست دارند. حالا، عنصر دیگری برای افزایش لذّت شعر در کودکان
را دخالت دهیم و به شیوه ظریف انتقال احساسات از یک فرد به فرد دیگر بپردازیم.
اگر در خواندن شعر، به حالت های عاطفی ویژه درون شعر توجّه کرده و تا آن جا که مقدور است
از حالت های چهره و اندام و آهنگ صدا و ... بهره بگیریم چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ما به طور ناخودآگاه، احساساتی را که از فردی دیگر مشاهده کرده ایم، تقلید می کنیم.
به این صورت که ناخودآگاهانه از حالت های چهره، اندام، آهنگ صدا و دیگر نشانه های غیر کلامی
احساسات دیگران الگو می گیریم.بماند این که در مبحث مهارت های زندگی و اجتماعی،
داشتن این ویژگی ها در افزایش ارتباطات میان فردی و قدرت بیان و غیره چه اندازه کارآمد و کارگشاست،
امّا می توان امیدوار بود که با استفاده از پتانسیل های موجود در شعر، بخشی مهمّ از پرورش هوش عاطفی
کودکان به عهده شعر گذاشته شود.
میل به خلّاق بودن و رضایت از فرآیند خلاقیّت بخشی از تجارب همه ماست.
ممکن است این تجربه یافتن راه حلّ برای مشکلی باشد یا درست کردن حتّی غذایی خاصّ،
نوشتنی که درک ما را گسترش می دهد و یا ساختن موسیقی و... . یکی از فعالیّت های اساسی
که کودکان با آن می توانند در دنیای سرشار از تخیّل قرار گرفته و افکار و احساسات و تاثرات خود را بیان کنند،
شعر است، امّا نه به این معنی که قرارست شاعر شوند. (اگر هم شدند چه بهتر.) ولی بی شک شعر،
عرصه دیگری است که میل به خلّاق بودن را در کودک ارضا خواهد کرد.
شاید استناد دیگری از اندیشمندان تعلیم و تربیت بد نباشد برای تایید این نظر،
که شعر را برای کودکان جدّی تر بگیریم.
ما با نیاز به دنیا آمده ایم تا که افکار و احساسات دیگران را بفهمیم و به سبب همین نیاز
نمادهای فرهنگ ما مثل هنرهای تجسّمی و نمایشی پا به عرصه وجود گذاشته است.
دوران کودکی چشم اندازی به سوی فرصت ها تلقی شده است.
مغز بشر هنگام تولّد به طور کامل شکل نگرفته است. مغز در طول دوران زندگی
به شکل گیری خود ادامه می دهد، که بیشترین رشد آن در خلال دوران کودکی انجام می گیرد.
تعداد یاخته های عصبی موجود در مغز کودکان، بسیار بیشتر از چیزی است که مغز بالیده ایشان
می تواند از آن بهره مند شود.
تاثیر تجربه بر رشد مغز، در ابتدا توسط دو عصب شناس؛ تورستن ویسل و دیوید هیوبل از برندگان جایزه نوبل،
طرح شد. آن ها نشان دادند که در گربه ها و میمون ها چند ماه اول زندگی برای رشد سیناپس هایی
که علایم را از چشم به قشر بینایی مغز می فرستد که آن علایم در آن جا تعبیر می شوند،
مقطع حساسی است. اگر در خلال این دوره یک چشم حیوان را بسته نگاه دارند،
از تعداد سیناپس های که از آن چشم به قشر بینایی مغز می روند، کاسته می شود.
در حالی که سیناپس های چشم دیگر که باز است چند برابر می شوند.
اگر پس از پایان آن مقطع بحرانی، چشم بسته، باز شود، حیوان عملاً در آن چشم به کوری مبتلا خواهد بود
و اگر چه خود چشم ایرادی ندارد، امّا مدارهای بسیار کمی برای ارتباط با قشر بینایی دارد تا
علایم ارسال شده از آن چشم را تعبیر کنند.
تا نور چشمانمان باقی است. دیدگانم را بشوییم تا به درک جور دیگر دیدن نیز برسیم.


0