دیگران کاشتند و ... روزی بود روزگاری بود . شاهی بود به اسم انوشیروان که برای شکار با وزیر دانا و زیرکش بزرگمهر از شهر خارج شده بود . وقتی به شکارگاه رسیدند چشمشان به پیرمردی سپیدمو افتاد که روی زمین نشسته و گودالی می کند تا بوته ای را توی آن بکارد . پیرمرد حدود هشتاد سال سن داشت . آنها شگفت زده شدند جلوتر رفتند بزرگمهر گفت : خسته نباشی . چکار می کنی ؟ پیرمرد گفت : هیچ، دارم گردو می کارم . انوشیروان تعجب کرد و گفت : گردو؟ راستش من از این که پیرمردی به سن و سال تو مشغول کشت و کار شده و استراحت نمی کند ، شگفت زده شدم . حالا هم می گویی گردو می کاری بیشتر تعجب می کنم . پیرمرد گفت : کشاورزی کار من است اما نمی دانم چرا از گردو کاشتنم بیشتر تعجب کرده اید . انوشیروان گفت : خودت می دانی که بوته ی گردو به این زودی ها سبز نمی شود . هفت- هشت سال طول می کشد تا درخت شود . من تعجب می کنم که تو با این سن و سال امیدوار هستی که هفت - هشت سال زنده بمانی . پیرمرد به یاد مرگ افتاد اما از حرف او ناراحت نشد و به او گفت : ما وقتی بچه بودیم، صدها درخت گردو دور برمان بود که از آن درخت ها بالا می رفتیم و گردو می چیدیم و نمی دانستیم این درخت ها را چه کسی کاشته است . اگر من هم نباشم حتماً کسانی خواهند بود که گردوهای درختی را که من کاشته ام بچینند . دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند . انوشیروان گفت : آفرین! تا کلمه آفرین را گفت بزرگمهر کیسه ای پول در آورد و به کشاورز پیر داد . از آن به بعد، کسانی که به انجام کارهایی دست می زنند که برای دیدن فایده و نتیجه اش باید سال ها صبر و حوصله به خرج داد می گویند (دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند) منبع : ویستا نیوز -------------------------------------------- شاه انوشیروان به موسم دی رفت بیرون ز شهر بهر شکار در سر راه دید مزرعهای که در آن بود مردم بسیار اندر آن دشت پیرمردی دید که گذشته است عمر او ز نود دانهٔ جوز در زمین میکاشت که به فصل بهار سبز شود گفت کسری به پیرمرد حریص که: «چرا حرص میزنی چندین؟ پایهای تو بر لب گور است تو کنون جوز میکنی به زمین جوز ده سال عمر میخواهد که قوی گردد و به بار آید تو که بعد از دو روز خواهی مرد گردکان کشتنت چه کار آید؟» مرد دهقان به شاه کسری گفت: « مردم از کاشتن زیان نبرند دگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و دیگران بخورند» " ملک الشعرای بهار " پ.ن : این روزها دیگر کمتر کسی پیدا می شود که به فکر دیگران باشد فقط می خواهد جیب خود را پر کند و می گوید گور پدر دیگران خودم خوش باشم بس است .
|