شعرناب

ایـران مـا که فقــیر نیست


مردم مـا که فقیر نیستنـد ! نیــآز به کمک ندارند !
بگذارید هر روز مـا هواپیمــا هـایمان را پر کنیم از مواد کمکـی و ... و راهی یمـن کنیــم !
ولــی حیف که اجازه نمیدهنــد هواپیمــآی مـا به زمین بنشیند و از ثواب کمک به مردم فقیر
هم مــا بهــره مند شویم ! خوشبختـــآنه هواپیمــا ها انقدر میروند و برمیگردند که ضرری برای مـا ندارد
اون سوختی هم که مصرف میشه که چیزی نیست !!
پدر مــن میلیاردر است و خواستم کار خوبی در زندگیم کرده باشم ! پس سراغ اینترنت رفتم
که مقصد کمک های خودم را انتخـــآب کنم ! خواستم پولی را کنـــآر بگذارم و هر بار مقداری از
آن را به نیازمندان بدهم ! دیدم هی بابا ! نیازمند که نداریم !
به دوستم گفتم ! ولی او گفت اشتبــآه میکنی ! ببیــن پسر ! تو یعنی از اطرافت خبر نداری ؟
گفتم بابا من که نمیرم خودم ببینم ! از بقیه میشنوم که اوضاع بر وفق عمو مراده ! گفت :
بیا یه مدرسه بساز ! گفتم ! هی بابا ! انقد آدم هست که مدرسه ندارن !
من میخوام واسه همه کار انجام بدم ! اینجور که نمیشه ! گفت بیا پولتو بده به بهزیستی !
گفتم هی بابا این همه بهزیستی هست اینم نمیشه ! گفت پولتو بده به مردمی که خونه ندارن
گفتم هی بابا ! اینم که نمیشه ! خیلی زیادن این طور که تو میگی !
و اون هر چه گفت نشـــد ! و آخر تصمیم گرفتم یه هواپیما پر کنم بره واس جوامع بین الملل
حداقل میدونم دارم به کی کمک میکنم
ولــــــــــــــــی میشــــــــــــــــد
میشد که حداقل یه اتاق واس این هــا بسازم ! که با سختی که دارن
راحت تر درس بخونن ! اینا غیرت درس خوندن دارن !
میشد به این سه تا بچه کمک کنـــم که یه درد زندگیشون رو
کمی کم کنم !
میشد کلی از وسایل این دختر خانم بخرم که
امروز رو خوشحال بره خونه !
میشد با کمک من این بچه رو بفرستم آمـاده بشه برای والیبال که واس
کشورش بپره هـــوا نه واس رسیدن به ...
میشد با یک روز غذای خوب دادن به این بچه
تا یک ماه انرژی داشته باشه که واسه زندگیش تلاش کنه !
و میشد یه پتــو برای این بچه خرید تا شبا
تو خیابون حداقل دیگه سرمــــآ هم عذابش نباشه !
میشد میشد میشد
و میشه که خیلی کـــار هــا کرد !
میشه از همیـــن کم کم هــا برسیم
به فرستادن هواپیمـــا به جــاهایی که حالا حالا هــا
مظلومن و مورد ستم !!!
+ 25 درصــد از تخیلـم ، 25 درصـد از تفکــرم و 50 درصـــد از دلــم !!!!


0