شعرناب

دلنوشته

سالها کنار دلت نشسته ام,کافيست با چشم دل مرا ببينى,نگاه ملتمسانه مرا که بى وقفه تو رافرياد مى زند کوير دلم تشنه محبت توست به من نگاه کن بگذار همه عشق را با تو تجربه کنم.آغوشت امن ترين جاى زمين است.بهشت من آغوش توست,بگذار رها شوم در بهشت آغوشت. پى در پى ومدام مرا غرق در بوسه هاى نابت کن,بگذار از عشق تو سيراب شوم.مهربان من تو بيا تا با هم شهر طوفان زده را باز عمران کنيم ومن هميشه در درون خويش ميگويم هميشه با توام هيچ اندوهگين مباش.با اين انگشتان ودستان کوچک ولى با قلبى به وسعت وپهناى اقيانوس ها تو را در آغوش مى گيرم. اگر از اقيانوس وجودم رها شوى به ساحل امن خواهى رسيد آنگاه بودن ونبودنم برايت يک معنا خواهد داشت وآن هم عشق.


0