شعرناب

علم ، صنعت، هنر و فلسفه


صنعت، تنها علم و هنر نیست ، فلسفه هم می خواهد!
اتوموبیل های دوره معاصر، در حکم دایناسورها، حجیم و گنده هستند! دایناسورها دست هایشان کوتاه بود، و خودروهای کنونی چه باری و چه سواری هم، یا با دو چرخ جلو چنگ می زنند یا با دو چرخ عقب. به قولی یا محور عقب هستند، یا محور جلو.
با تکامل دوره دایناسورها، پستانداران شکل گرفتند و از دل پستانداران یوزپلنگ بیرون آمد. از وجوه تمایز این موجود: توازن، نیروی خوب و شتاب است. که دمش نیز در حکم ابزاری برای حفظ تعادلش در هنگام دور زدن با سرعت بالا عمل می کند.
فلسفه وجودی یک پدیده باید درست وبیس و پایه باشد، تا مانگار شود، وگرنه در گذر زمان دموده شده و به فراموشی سپرده می شود. در این راستا
هماهنگی دربین اجزا از مهم ترین مؤلفه هایی است که به ماندگاری پدیده ها دامن می زند.
ناهماهنگی ِ مابین تیغه و دسته ی چاقو، قشنگ نیست. و چه سودی اگر مثلن تیغه چاقو یک سال عمر کند و دسته اش سه سال؟!
در شعر و تولیدات فرهنگی نیز این حکم صادق است. شاعر هم وقتی به امور شعر واقف است، خیلی بلند نمی نویسد و وقوف او در این هنر به آنجا می رسد که آثارش ضرب المثل می شوند
یک انسان نیز همین ارگانیسم را دارد!


0