شعرناب

نقد ادبی )5(


بهار اثرشاعر و منتقد ادبی استاد صادق ایزدی گنابادی 11 / 12 /1391منبع پارسی زبانان
به ياد دوران نوجواني / بهار دیروز سنگین و آهسته درب خانه ما را زد / و مادر برایش در را باز کرد / مادر با رویی باز و گرم بهار را به خانه آورد / و در بهترین جای اطاق جایی که پدر می نشیند ؛نشاند /پدر از امدن بهار خیلی خوشحال نبود / و مادر نگران بود که مبادا به مهمان بربخورد /و هی حرف توی حرف می اورد و به بهار چای و شیرینی تعارف می کرد /بهار نیم خیز شد و سراغ باغچه ی حیاطمان را گرفت /اما مادر گفت کو حالا حالاها هنوز وقت است /بهار به حیاط خانه رفت /و پدر گفت : این بهار هم همه هنرش این است که با خود منطق برداشتن کرسی ها را بیاورَد /و برای باغچه رنگ /مادر گفت کمی آهسته تر / بهار از حیاط خانه حرف هایت را می شنود /اما بهار حرف های پدر را نمی شنید /گنجشک ها و در ختان باغچه حیاط خانه ما مراسم استقبال از بهار را آن قدر پر شور بر گزار کردند /که بهار هیچ حرفی را نمی شنید /پدر سکوت کرد و من نفهمیدم چرا پدر از امدن بهار دلگیر است /مگر به قول خودش هنر کمی است آوردن این همه رنگ ؛ این همه شور/لابد انتظار پدر این بود که بهار برایش پول بیاورد /و یا دارویی که درد پایش را آرام کندصادق ایزدی گنابادی اسفند 91
نقد: توسط محمد یزدانی جندقی 11/ 12/ 1391
از متن های قاعده مند در شعر آزاد است و دورانی از شعر آزاد دهه ی هفتاد با چنین متن های معتدلی روبرو هستیم " پدر یعنی وعده خرید دوچرخه برای تابستان / پدر یعنی چکمه های لاستیکی اول مهر / پدر یعنی یک سکه ی دو ریالی روزانه ........پدر یعنی مردی که لباس های تنش وصله دارد / اما به فکر خرید لباس عید برای ماست / "سهیل " زمینه گریز مخاطب به مرکز معنا در این شعر فراهم شده است وبازگشت چیدمان تصاویر را شاهد هستیم با این دریافت در معرفی "بهار " در همنشینی شخصیت ) نوجوان ( با نشانه هایی که از ناحیه تشخیص بر این فرا کلمه قابل تعمیم هستند مانند "جوانه " زندگی دوباره .. نشستن و برخاستن .به حیاط خانه رفتن که همگی این تصاویر دارای ظزفیت سپید خوانی هستند به طور کلی در متن های آزاد بار معنا را در حالت ها می توان جستجو کرد واین متن دارای خاصیت ملو درام مانند هست عناصر عاطفه و دلتنگی در این متن شاخصه های اصلی هستند این تشخص در آداب معاشرت ایرانی در بهار مهمانی های منتظره و غیر منتظره وسایر جزیی نگری ها در فرهنگ بومی خود را نشان می دهد و نمای درونی خانواده ای با رفتارهای صمیمانه است
بهار به حیاط خانه رفت / و پدر گفت : این بهار هم همه هنرش این است که با خود منطق برداشتن کرسی ها را بیاورَد/و برای باغچه رنگ /مادر گفت کمی آهسته تر / بهار از حیاط خانه حرف هایت را می شنود اما بهار حرف های پدر را نمی شنید/
امتیاز دیگر توانایی شاعر در بیرون امدن از جملات بلند است بدون انکه میان تصاویر تر کیبی فاصله بیفتد هر چند در واسطه های لفظی می تواند ترکیب ها را فشرده تر کند که انرژی بیشتری ازاد شود مانند ) چنان ) به جای آن قدر در این ترکیب /آن قدر پر شور/و گرفتند به جای برگزار کردند / قرینه های لفظی در این متن حذف مناسبی دارد که از تعدد افعال می کاهد و این قوت پرداخت در زبان مناسب این متن هست اما باعث ورود بیش از پیش حرف ربط نیز شده است اگر برای تک واژ ربط ) واو ) جایگاهی درشعر قابل تعریف باشد چنین جایگاهی در شعر نیمایی و سپید مناسب ترین جایگاه خواهد بود همانطور که پیش از این 91 در نقد واو عطف نوشته ام راهبرد این تک واژدر شعر غزل نیمایی سیمین بهبهانی اتفاق افتاده است که پیش از واو عطف نقطه چین تعلیق را در نظر داشته است که عطف به حدس مخاطب از رویداد نانوشته مربوط می شود اما در متن حاضر چنین رویکردی وجودندارد بنا براین تکواژ مکرر ربط یکی از موارد قابل انتقاد در پرداخت این متن محسوب می شود //// اجتماع دانای کل روایت با شخصیت ها ی متن / بهار / مادر / پدر /در ختان / گنجشک ها / در حیاط و باغچه و نقش هریک از اجزاء روایت مشخص و درخشان است و بهار که نقطه ی جوشش این متن هست با کوشش آگاهانه ی مولف در مرکز این رویداد قرار می گیرد در رمز گشایی مرکزیت محتوایی این شعر کافی است به هم نشینی های استعاری توجه نشان دهیم :نمونه : پدر از آمدن بهار خیلی خوشحال نبود / و مادر نگران بود که مبادا به مهمان بربخورد/شناسه = بهار= مهمان استعاره همنشین شناسه= بهار = مهمان = کنایه = رسیدن به معنا = اشاره به دل نگرانی ها بابت خرج اضافه ای که مهمان = بهار روی دست پدر خانواده می گذارد ) به همین دلیل از آمدن بهار خوشحال نبود = تشویش مادر از این که مبادا به مهمان بربخورد = شناسه = بهار = اثبات مرکزیت معنا ی متن
91محمد یزدانی جندقی متمم نقد 93


0