شعرناب

باشرف ها


شرف هر هویتی به پشتوانه های معنوی آن هویت معتبراست.
شرف پارسایان ،پارسایی ومحتویات اخلاقی وپنداری اوست که به لباس و جنسیت وسن واحوال مادی او ربطی ندارد
بقول شاعر: تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت...
قسم خوردن ها ی منفی یامثبت یعنی کشاندن شرافت روی میز قضاوت.
اساس وبیس هرکسی شرف و نجابت اوست که همه ی این شرافتها معنوی است
کسی به صد تن طلا قسم یاد نمی کند.کسی به یصدهزارمیلیارد دلار وجه نقد قسم یاد نمی کند
اما به جان مادرش . به ارواح امواتش .به کتاب خدا. به جان وناموس و...قسم یاد میکند وقسامه ایجاد می شود
حتی:روایت داریم اماکن شریفه به شرافت موضوع مورد بحث آن مکان شریف می شوند: شرف المکان بالمکین
شرف خانه ی خدا. مقبره رسول خدا و عتبات عالیات به قداست خدا ورسول و گلگون کفنان قرارگرفته در آنجا و صاحبان آن مکان مرتبط است نه به ضریح مطلا و نه پارچه ها و سنگ وشیشه های قیمتی آن مکان.
اگر عتبه ومنبری بوسیده می شود بخاطر روح وعملکرد معنوی آن عتبه وکتاب و ومنبر وچوب وسنگ است. وگرنه که صرف بوسیدن عتبه شرک بوجود می آید حتی به دور خانه وحرم امن الهی گشتن وخدا را حس نکردن هم شرک آفرین است.
شرف بقات واماکن متبرکه وعتبات به ارزشها وکرامت صاحبان بناهای یادبود متکی است...
رسالت نبی اکرم برای این مقدس است که در جهت اعتلای انسان وارزشهای انسانی این بعثت بزرگ رخ داده است.
وگرنه حکمران وسیاس به اندازه کافی وجود داشت که مردم را به بردگی بکشانند.
اماانسان کاملی را مبعوث به انجام وظیفه نمود تا خدمتگزار شرافت انسان باشد ونه فرمانفرمای انسان:
لست علیهم بمصیطر – غاشیه 26
دین در خدمت انسان است نه انسان در خدمت دین
دین ودینداری موقعی شرافت دارد که ارزش متعالی انسان را مورد اقبال ورشد قرار دهد نه اینکه فرمانروای امت باشد
موقعی دین تاج سر مردمان می شود وشرافت می یابد که شرافت وقداستش درجهت اعتلای انسانیت موثر باشد.
نه تحقیرکننده وتحریف کننده و در بند کشنده انسان.(اعراف157)
بنابراین دین وقرآن وخدا ورسول شرافت های ذاتی انسان هستند وانسان به شرافت خود می بالد چون محتویات وعصاره وجودیش مقدسات است.
پروردگار بهترین چهره را در رخساره انسان بوجود آورد واز دم خود بر کالبد انسانیت دمید تا بگوید روح من در درون ووجود توست. اورا جانشین خود قرار داد تا بگوید او شرافتش ازمن است...
آبروی مومن را شریف تر ازکعبه قرار داد تا بگوید بهای انسانیت صالح من هستم
خودرا خونبهای معشوق خود قرار داد تا بگوید همه چیزش من هستم
کشتگان خنجر تسلیم را
هرزمان از غیب جانی دیگراست
عقل کی داند که این رمز ازکجاست
کاین جماعت را زبانی دیگراست (لوایح عین القضات)
پس همه انسانیت جان خداست. ثمره خداست عشق خداست.
عالمی که کائنات وهستی اش برای عزت وشرف انسان است .نه مکان شناس است ونه زمان بردار.
منزل عشق ازمکانی دیگراست مرد معنا را نشانی دیگراست (مولا احمد جام)
ازاین رو شرافت وکرامت انسان مستقیما با اراده واشتیاق رب اعلی مرتبط است.
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
21بهمن 1393


0