شعرناب

نقد شعری از محمد حسین پژوهنده

نقد شعری از محمد حسین پژوهنده
ابتدا شعر را کامل بخوانید:
در انتظار رويش شبنم
آن گاه که مرغان آشنا
کوچ دوباره را تجربه مي کنند.
و صداي چک چک بال شان
مرا به فرو رفتن در امواج درختان وسوسه مي كند
و من از فراز سرشاخه ها
تجربه پرواز را شهود مي کنم.
----====#====----
اينک آئينه را مي نگرم
كه در حال زايش است
زيرا او بايد بيايد
و او مي آيد
تا ميوه هاي کال را برچيند
از سبدي که پيش روي من است
و تا دانه هاي انار را کنار هم بچيند
تا تيغه هاي قيچي
يک ديگر را نشانه نروند
و آدم در سرنديبي که هست
با حوا در سواحل اتيوپي ديدار كند
و شقايق لبخند زند
و فرصتي باشد تا من
شعر ناسروده خود را بخوانم
هرچند که
«تا شقايق هست، زندگي بايد کرد»
و..
شعرم تمام.
در ابتدا بر اساس تعریف ارسطو که در تعریف شعر می گوید:شرط شعر بودن این است که کلام تخیل آمیز بوده و بیشتر آن محاکیات با تقلید گونه ای از اشیاء می باشد. می خواهم بگویم که این اثر آقای پژوهنده شعر است چون از تخیل زایش آینه ها گرفته تا رویش شبنم همگی تقلید از زایش جانور و رویش گیاه بوده است. این از این.
حال از نظر فنی مسایلی را مطرح می کنم:
1-وجه درونی شعر: لازم به ذکر است وجه درونی شعر قسمتی از ساختار است. در این وجه شروع و ادامه و پایان شعر در یک طرح خاص قرار دارد خصوصا در شعر نو. ارتباط تصاویر و همنشینی کلمات باید به گونه ای باشد که معنی برخاسته از آن و نه منظور شاعر پراکنده نباشد و باید مکمل هم باشد در این شعر آغاز شعر یعنی انتظار رویش شبنم خوب شروع شده است
اما سه مصرع:
مرا به فرو رفتن در امواج درختان وسوسه مي كند
و من از فراز سرشاخه ها
تجربه پرواز را شهود مي کنم.
معلوم نیست چه ارتباطی با انتظار رویش شبنم دارد
شعر با
اينک آئينه را مي نگرم
كه در حال زايش است
خوب ادامه پیدا کرده است که می تواند زمینه خوبی (زایش پاکی ها و...) برای پایان دادن به انتظار رویش شبنم باشد می رسیم به واژه زیرالازم به ذکر است شعر فلسفه نیست که زیرا می آید اگر می گفت:
او بايد بيايد
بهتر بود
اتفاق خوب بعدی در این شعر آمدن مصرع:
و او مي آيد
است
ادامه آن خوب و همساختار است تا برسیم به:
و آدم در سرنديبي که هست
با حوا در سواحل اتيوپي ديدار كند
این دیدار بر مخاطب نامکشوف است و ربطی به همنشینی با بندها دیگر ندارد همین آلان هم آدمها و حواها همدیگر را دیدار می کنند چه در بورکینافاسو چه در جزایر قناری
دوباره ادامه شعر خوب است و من از آقای پژوهنده می خواهم توضیح دهد این بند پایانی چه سینرژیسم یا همافزایی برای این شعر دارد:
هرچند که
«تا شقايق هست، زندگي بايد کرد»
و..
شعرم تمام.
اصلا اگر شعرشان بدون این بند خاتمه دهد ببیند چه قدر زیباتر می شود نکته دیگر اینکه این عبارت -شعرم تمام- به چه مناسبت آمده است این مصرع نقش مخاطب در نتیجه گیری را به صفر می رساند.
شاملو(در کتاب گفتگو با مهدی اخوان ثالث، محود دولت آبادی، احود شاملو) می گوید:دوباره نویسی را برای شعرهای جانیفتاده کاری سخت و مفید می دانم.
همچنین برای روشن تر شدن این قسمت از بحث گفتاری از دکتر سیروس شکیسا در کتاب سبک شناسی شعر می آورم که می گوید: در شعر نو تمام بندهای شعر تمام بیتها و مصاریع باید در جهت طرح یک موضوع باشند...
2-گذری به فصاحت وبلاغت:
ابتدای شعر با:
در انتظار رویش شبنم
آنگاه که...
شروع می شود که انتظار می رود شاعر توضیح دهد بعد از در انتظار رویش شبنم چه اتفاقی می افتد که رها می شود
می توان ----====#====---- را
براشت تا مشکل حل شود
همچنین واو در- و من از فراز سرشاخه ها-
حشو لفظی است
همچنین تا در - و تا دانه هاي انار را کنار هم بچيند-
حشو است
با آرزوی موفقیت برای شاعر محترم


0