شعرناب

تطبیق وقایع قرآنی در سیر انسانی


باید تمامی آیات قرآن از بدو تا ختم آن در نفس و اطوار وجودی و شئون اطوار آن پیاده نمود. به عنوان
مثال یکی از آیاتی که اشاره ی مستقیم به ذبح خُلق و خوی های ناشایست و کندن و نابود نمودن آن
ها از حریم دل دارد آیه ی 261 از سوره ی مبارکه ی بقره است که از جانب ابرههیم خلیل چنین حکایت
می نماید که : وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ
قَلْبي‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ
اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم‏
یعنی : و چون ابراهیم گفت بار پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد ، خداوند
فرمود : باور نداری؟ گفت آری باور دارم لکن می خواهم تا به مشاهده ی آن ، دلم آرام گیرد . خداوند
فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آن ها را به هم در آمیز نزد خود ، آن گاه هر قسمتی بر سر کوهی
بگذار پس آن مرغان را بخوان تا به سوی تو شتابان پرواز کنند و آن گاه بدان که خداوند بر همه چیز توانا
و به حقایق امور عالم داناست.
همانگونه که در ظاهر آیه ی شریفه آمده حضرت ابراهیم علیه السلام در این کریمه خواست تا حقیقت
اسم شریف (( محیی )) را مسّ نموده و در مقام شهود آن برآید لذا از حق متعال چگونگی احیا را
طلب کرد که رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى . لذا به حضرتش گفته شد چهار مرغ که عبارتند از کرکس و
اردک و طاووس و خروس را بگیر و پاره پاره کن و گوشت های آن ها را در هم بنما و بالای هر کوهی
قسمتی از آن را بگذار ، سپس آن ها را بخوان تا به سوی تو شتابان پرواز کنند.
حضرت این چهار مرغ را تهیه کرد و آن را در هم کوبید و با هم مخلوط کرد و بالای ده قله کوهی نهاد ،
سپس آن ها را صدا زد و این ذرات درآمیخته ، از هم تفکیک شدند و هر یک از آن چهارتا بار دیگر
تشکیل شده و به سوی حضرتش پرواز کردند.
اگرچه اکنون در صدد انکار تحقق چنین قضیه ای در خارج نیستیم چرا که از نظر عقلی وقوع قضایایی از
این قبیل ممکن بوده و استحاله ی عقلی ندارد ، زیرا انسان کامل ، صاحب ولایت کلیه است و وی را
دست تصرف بر مادّه ی کاینات است . اما با توجه بدین اصل که ، قرآن صورت کتبیه ی انسان کامل
است و تمامی آیات آن حکایت از احوال گوناگون سالک إلی الله در سیر صعودی دارد ، عمده آن است
که اهتمام وافر به دریافت تفسیر انفسی آیات داشته باشیم.
به عنوان مثال در حدیثی از صادق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم که آقا فرمودند :
حیوانات صُوَر و مُثُل اعمال شما هستند . این حکم حکیم صادر از لسان عصمت ، مبیّن بسیاری از
حقایق در آیات و روایات خواهد بود . فی المثل باید دید هر یک از انواع اربعه ی مذبوحه که عبارت بود از
کرکس و اردک و طاووس و خروس حاوی چه خصایصی است که در آیه ی شریفه امر به ذبح آن ها شده
است . به تعبیر دیگر هر یک از این حیوانات بیانگر چه خُلق و خوی زشتی هستند که حق متعال به
پیغمبر خود دستور ذبح و نابودی آن ها را صادر می نماید.
با مطالعه و تأمل در خصوصیات این حیوانات دانسته می شود که هرکدام از این ها حاوی صفاتی
هستند که وجود آن ها در انسان ، رذیله به حساب آمده و او را مستحقّ عقاب خواهد ساخت، مثلا
صفت بارز خروس شهوت رانی است که وجود آن که نشانه ی افراط در شهوت است و در انسان رذیله
به شمار می آید و یا این که خصوصیت غالب بر طاووس میل به زر و زیور و نقش و نگار و زیبایی و
تجملات دنیایی و کبر و خودخواهی است که باز هم وجود آن در انسان از خصایص ناپسند به شمار
می آید. همچنین است صفاتی چون لجن خوری و مرده خوری که به ترتیب در حیواناتی چون اردک و
کرکس نمودِ بیشتری دارد و هریک از آن ها در انسان ، مانع از رسیدن او به کمالات لایق انسانی می
شود. لذا باید هریک از این صفات را در خود کشت تا بال های طیران به عالم قدس گشوده شود.
حضرت مولی (روحی فداه) در باب دفتر دل اشاره به حقایق مذکور دارند ، آن جا که می فرمایند :
براى مس سرّ اسم محيى‏
بخواهد از خدايش كيف تحيى‏
به اذن او بيابد رهنمون را
بگيرد چار مرغ گونه گون را
چه مرغان شگفت پرفسوسى
ز نسر و بط و طاوس و خروسى
نمايد هر يكى را پاره پاره
به هر كوهى نهد جزئى دو باره‏
بخواند نام آنان را به آواز
كه در دم هر چهار آيد به پرواز
ترا هر چار مرغ اندر نهادست
که روحت از عروجش اوفتادست
ترا تا خسّت نفس است ، بطّی
که با لای و لجن ، در بحر و شطّی
همی جوشد ز شهوت، دیک ، دانی
زخارف آنِ طاووس است و آنی
چو نسری، کرکس مردارخواری
ببین اندر نهاد خود چه داری
بکش این چار مرغ بی ادب را
که تا یابی حیات بوالعجب را
شرح مراتب طهارت ،طبع سوم، ص 32 -35


0