شعرناب

حرف من


این پیام کهنه است ،قدیمیه ،بوی نم میده
اما خواستم یه چیزایی رو یادت بندازم .
یادت بندازم که خیلی زود دیر میشه .
برا اینده ای که به خاطرش امروز رو قربانی کردیم. موندم که تقاصش رو کی میخواد بده؟
برا به یاد اوردن خاطراتی که به خاطرشون زندگی کردیم .
یادته؟
کاش تو یادت نره که زندگی رو زندگی کنی چون دو بار به ادم نمیدنش.
نه مثل من که تو زندگی تصمیم داشتم با دیدن سر شکسته دیگران عبرت بگیرم اما حالا که به گذشته برمیگردم میبینم غرق خون سر خودم هستم و هنوز نفهمیدم که کجای قصه ام مشکل داشت.
کجا سرم به سنگ روزگار خورده که بی خبرم ؟
هه . شدم شبیه یه آکاردئون کهنه که میناله در حسرت ( رفته ها ، باید و نبایدها و فرصت های گذشته ) اما کسی طالب صداش نیست.
ارزو دارم که امروزت رو مفت گذشته نفروخته باشی .
چون اینجا دیروز رو نمیفروشند.
ایشالله که پرچمت همیشه بالا باشه که منزلت تو رفعت منه .


0