شعرناب

هنر دیوانه ها


مردی در بیابان توری گستردرهگذری پرسید چه میکنی گفت
ماهی می گیرم رهگذر خندید با تعجب گفت ماهی ، ماهی
رااز دریا میگیرند دیوانه، نه از بیابان درجوابش گفت هنر ما دیوانه
هاهمین است که ماهی راازخشکی می گیریم وگرنه هرکس
می تواند از دریا
دشت ،دریای مراد مردم دیوانه است
کاخ هردیوانه ای درگوشه ی ویرانه است
گرهنرمندی به وجد آوردن جمعیت است
از لب دیوانه هر حرفی بَر آید لذت است
ماهی از خشکی گرفتن کارهر صیاد نیست
نقش اگر برآ ب با شددلبر فرهاد نیست


0