شعرناب

آيا شاعر معتاد هم شاعر است


آيا شاعر معتاد هم شاعر است ؟
چندي پيش در همين سايت بحثي با همين مضمون در سايت شكل گرفت از طرف جناب حاج فكري عزيز و من چون دير رسيدم نظرات دوستان را خواندم و نظرات خود را اينجا بصورت يك مطلب جداگانه عرضه مي كنم شايد مخاطب بيشتري داشته باشد و دوستان نظرات موافق و مخالفشان را بيان كنند.
سوالي كه من مطرح كردم با سوال جناب فكري يك فرق اساسي دارد و آن هم اين است كه جناب فكري در ادامه ي سوال فرموده بودند ( نقل به مضمون ):
....و اين فرد در حال مستي و بي خبري ناشي از اعتياد اشعاري مي سرايد كه اعمال خلاف را تشويق مي كند و ... آيا اين فرد شاعر است ؟
پاسخ اين سوال جناب فكري واضح و مبرهن است كه خير اشعار او پشيزي ارزش ندارد
اما اكثر دوستان صرف مشروب خوار بودن يا اعتياد فرد را ملاك گرفته بودند و باز هم گفته بودند كه خير و بعضي هم بسيار شديد و غليظ انسانيت وي را هم منكر شدند چه رسد به شاعري اش.
حالا من سوالي مطرح مي كنم:
اگر باغباني اعمال خلاف عفت انجام دهد و به باغ بي توجه باشد و همه وقت خود را صرف عياشي كند آيا باغبان خوبي است ؟
پاسخ واضخ است : خير
ولي اگر اينگونه بپرسيم چطور:
باغباني كه اعمال خلاف شرع انجام مي دهد آيا باغبان خوبي است ؟
ممكن است عده اي باز هم بگويند خير باغبان خوبي نيست
اما من مي گويم اين محصول باغ اوست كه نشان مي دهد باغبان خوبي هست يانه.
كيفيت و كميت محصولات باغ نشانگر كار اوست نه اخلاق خارج از حيطه ي كارش.
ممكن است كسي مكانيك خوبي باشد ولي خوش اخلاق نباشد
ممكن است كسي دوست خوبي باشد ولي همسر خوبي نباشد
ما انسانها داراي ابعاد مختلفي هستيم و همه ي ما در همه ي ابعاد يكسان نيستيم . در بعضي ابعاد قوي و در بعضي ديگر ضعيفيم و نمي توان همه ي خصوصيات يك فرد را با يك عمل اشتباه او ناديده گرفت.
مگر دروغ از گناهان بزرگ نيست؟
اگر كسي دروغ بگويد آيا به او تهمت بي ديني مي زنيد ؟
اگر كسي غيبت كند چطور ؟
آيا خود تا به حال گناهاني از اين دست را مرتكب نشده ايد؟
پس چرا بصورت سليقه اي بعضي گناه ها را بزرگ تر جلوه مي دهيم و مرتكبين آنرا تكفير مي كنيم؟
دوباره سوال مي كنم :
اگر شاعري دروغ بگويد شاعر است؟
اگر شاعري غيبت كند شاعر است؟
اگر شاعره اي بي حجاب باشد شاعر است ؟
پس حتما پروين اعتصامي هم شاعر نبوده و بالاتر از آن با اين ملاك ها
شايد شعراي ما از انگشتان يك دست هم كمتر شوند.
در پايان نظر خود را اينگونه بيان مي كنم كه ملاك تشخيص هر شاعر شعر اوست.
به قول مولا علي :" انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال "
"به آنچه گفته مي شود بنگريد نه به آنكه مي گويد"
شاعر معتاد يا شرابخواري كه از سر دلسوختگي حرف حساب بزند شاعر است
شهريار شاعر بود
خيام بزرگ شاعر بود
وحشي بافقي شاعر بود
حافظ در دوره جواني كه ( احتمالا) مي مي خورد هم شاعر بود
ولي شاعري كه از همه ي اين ها بري باشد ولي مزخرف بگويد شاعر نيست
لزومي به ذكر مثال نيست.
دليلي ندارد كه دوستان با نظرات من موافق باشند. نظرات همه را با جان و دل مي شنوم تا شايد از گمراهي در آيم.
مخلص همگي شما
رادفر


0