شعرناب

نامه ای از لندن: مفرد و جمعش با هم چندان فرقی ندارد!


در لندن، آدم وقتی می بیند که یکی از راننده های هفتاد و دو ملیتیِ یکی از آژانسهای تاکسی تلفنی، که یک جوان سی و پنج شش سالۀ ایرانی است، کلمۀ «ملّت» را با معنایی به کار می برد که اویِ هشتاد ساله، چهل سالی ست نشنیده است، هم خوشحال می شود، هم تعجّب می کند، هم باز برای آیندۀ «ملّتها» غُصّه اش می گیرد.
این آقای راننده، که اسمش «جمشید» است و اینجا «جیمی» صداش می کنند، وقتی دید که رانندۀ یک ماشین مدل بالای اسپورت آلبالویی، هم دارد خلافِ مقرّرات سبقت می گیرد، هم بوق می زند، با لحن تأسّف باری گفت: «ملّت را می بینید؟»
ملّت را، با این معنای به خصوصش، دیدم! ملّت با این معناش نظم و قانون سرش نمی شود. با مفهومهایی مثل جامعه وُ، فرهنگ وُ، تفکّر وُ، منطق وُ، اخلاق وُ، حقوقِ فردی وُ اجتماعی آشنایی وُ سر و کاری ندارد. همیشه باید مثل گلّه چوپان با چوب بالای سرش باشد. ملّت با این معناش هم «مفرد» است، هم «جمع». مفرد و جمعش با هم چندان فرقی ندارد.
نه که بگویم مفرد و جمعش در این چیزی که هست، فقط خودش تقصیرکار است. ولی حالا که هست و این طوری است، لابد یک تفاوتی دارد با آنهایی که وقتی از یک نفر یک عملِ ناهنجارِ ضدّ اجتماعی می بینند، در اشاره به همان یک نفر می گویند: «ملّت را ببین!»، و نمی گویند: «یارو را ببین!»
لابد وقتی از یک «یارو» کارِ خِلافِ انتظاری سر می زند، کاری است که باعثِ تعجّبِ آدم می شود، امّا برای دیگران ضرری ندارد. زیپ شلوارش را بالا نکشیده است! دکمۀ کتش را بالا پایین انداخته است! امّا پوستِ موزی را که خورده است، از پنجرۀ ماشین پرت نکرده است توی خیابان، که اگر کرده بود، می گفتی: «ملّت را ببین!»
البتّه اگر تعریف «ملّت» را از دهخدا بپرسید، از قول لغتنامه نویسهای پیش از خودش می گوید: «دین، کیش، شریعت، مذهب، گروه»، و فرهنگ فارسی «معین» هم به اینها اضافه می کند: «پیروان یک دین، مجموعۀ افراد یک کشور». امّا این تعریفها هیچ ربطی به آن معنیِ خاصّ «غیر فرهنگی» و «خارج از قاموسیِ» این کلمه ندارد.
در تاریخ انگلیس «اولیوِر کراموِل» (۱) نظامی و سیاستمداری بود که در اختلافِ اساسی چارلز اوّل (۲)، پادشاه انگلیس و پارلمان مملکت، طرف پارلمان را گرفت و با چارلز جنگید و شکستش داد و به دارش کشید و مملکت را جمهوری کرد و به جای «رئیس جمهوری»، به خودش گفت «لُرد پروتِکتور» (۳)، یعنی تقریباً «حافظ الرّعایاء»، مثل «کریمخان زند» که به جای «پادشاه» به خودش گفت: «وکیل الرّعایاء».
می گویند همین «الیور کرامول» یک جا که «مردم» داشته اند براش با هیجان زیاد کف می زده اند و هلهله می کرده اند، به اطرافیهاش گفته است: «این مردم اگر الآن در حال تماشای به دار کشیدنِ من هم بودند، همین طور کف می زدند و هلهله می کردند!»
اگر مُحال هم باشد، باید امیدوار بود یک روزی بیاید که در هیچ جای دنیا کلمه های «ملّت» و «مردم» را، زبانم لال، به معنای مجازی «گلّه» (۴) به کار نبرند، ان شاء الله!
علیزاده طوسی
۱- اُلیور کرامول (Oliver Cromwell) ۱۶۵۸-۱۵۹۹
۲- چارلز اوّل (Charles I)، پادشاه انگلستان (۱۶۴۹-۱۶۰۰)
۳- حافظ الرّعایاء (Lord Protector)
۴- در انگلیسی برای «مردم» در معنی «عامّه»، «عوام» و «توده» کلمۀ «mass» را به کار می برند. کلمۀ «herd» به معنی «گلّه» و «رمه» هم در موردهایی به معنی «جمعیت» و «عامّه» و «تودۀ مردم» به کار می رود.


0