شعرناب

به من فرصت بده


به من فرصت بده !
خوب من !
فرصت بده تا تو را آنطور كه مي خواهم دوست داشته باشم. مي دانم كه اين حق توست آنطور كه مي خواهي بايد دوستت داشته باشم اما بدان كه جنس دوست داشتن من ، سليقه و خواسته ي تو را نيز در بر مي گيرد و مي دانم كه فراتر از تصورت است.
جنس دوست داشتن، يعني عمق و وسعت برترين حس هر عاشق.
عمق دوست داشتن، يعني هيچگاه به انتهاي اين حس برتر نرسي و مدام پيش بروي
و وسعت دوست داشتن، يعني بي تاثيري زمان و مكان در نشان دادن اين حس برتر.
و من در اين راه، از تو مي خواهم كه فرصت دوست داشتنت را به من بدهي و هر وقت در امتداد افكارت به من رسيدي ،‌تنها يك تبسم زيبا كه بر لبهاي تو مي نشيند مرا بس است تا پاداش خود را از اين همه شور و اشتياق بي حدم نسبت به تو دريافت كنم.
در گستره ي پهن دشت خيالت هميشه به دنبال من باش تا مبدا مرا گم كني و محرومم سازي از اين فرصت بي بديل.
از اين حس خدادادي ، از اين جوهره ي پاك هر انسان شريف ،‌ از اين فرصت دوست داشتنت !
پس به من فرصت بده تا عاشقانه و بي پروا ،‌بلند و آسماني ،‌گاه و بي گاه ،‌پيوسته و مداوم ، گرم و ثابت ، دوستت داشته باشم تا به هر سو كه نگاه مي كني ، فقط و فقط ياد و خاطره ي مرا ببيني و به اين همه دلدادگي محض ،‌ با غرور زيبايت افتخار كني !
و من همان پاداشي را مي خواهم كه بر لبان تو مي نشيند ، مثل همين حالا كه حس خوب درونت تو را خرسند كرد از حضور من در قلبت !


0