شعرناب

تصمیم

جایی خواندم که تصمیم گرفتن یعنی آماده سازی روح برای کسب اقتدار و منظم کردن درون.خیلی تاثیر گذاره.ولی تمام عرفا و فضلا و دین و مذهب همش برای تزکیه روح آمده پس چرا نتوانسته تا حالا به نتیجه برسه.تا حالا شو بی خیال از حالا به بعد هر کسی تنها مسعول اعمال و رفتار خودشه.ی شعر یادم آمد که میگه :به هر چیزی کنی آسیب آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پشیمانی.خوب به چیزی هم آسیب نمی رسونم که پشیمانی نکشم. اول هم باید یاد بگیرم که به خودم آسیب نرسونم .ولی با این همه سر و صدای ذهنم چکار کنم .چطوری با خودم کنار بیام.چطوری روحم و بشناسم.
بهترین سوالی که کمکم کرد اینه که :چرا از چیزای منفی و زود گذر لذت میبرم .؟خطرناکترین جوابی هم که دارم اینه که دوست دارم.خطرناک چون وقتی در درون خودم جوابی ندارم میگم دوست دارم ولی واقعا دوست ندارم و تفاوت اینجا شروع میشه. ی جورایی سره نخه تا ببینیم که سرانجام چه خواهد بودن ...


0