شعرناب

مناره کالتا

آری دنیا به عدالت نیاز دارد، در هر گوشه گوشه این سیاره آبی خاکی بحثی در مورد سیاست ،اقتصاد،نحوه اداره کردن امور و حزب کارگران و ... وجود دارد . کشورهای غربی برای بوروکراسی خود ساخته خود که نامش را دموکراسی نامیده اند و دنباله همان سیستم هلنی اسکندر است شعار می‌دهند و کشورهای لاتین به دنبال سرکشی و آزادی در جبهه های کاسترو و پینوشه ،شرق هم بر مبنای مذهب و سلطنت و امیدواری به زندگی پس از مرگ و آفریقا هم برای غذا و جشن و در کل همه جهان از اسکیمو ها و سامورایی ها و ژرمن ها و ساکسون ها و آریایی ها و سرخپوست ها و .... به نحوی درگیر سیاست و زندگی روزمره خویش هستند.من نه فیلسوف هستم که در مورد مارکسیسم، سوسیالیسم،فمنیسم و کمونیسم و کاپیتالیسم و جمهوری و ...نظر دهم یا اینکه حوصله داشته باشم در تاکسی ها و کافه ها بنشینم و سفسطه بافی کنم و حرف هایی که صد من ی غاز نمی ارزند بزنم نه دانشمند هستم که در مورد جیمز وب و زیر دریایی ها و مسائل جبر و هندسه و راه سازی و هوش مصنوعی و ارز دیجیتال تحلیل کنم و سخنرانی کنم.من فقط یک آدم امیدوار هستم که دوست دارم خداوند جواب دعاها و تلاش هایم را بدهد و با دلی شاد در حالی که دسته گلی دستم هست در مقابل مناره کالتا منتظر یارم بنشینم و بعد دست در دست هم روی خیابان های سنگ فرش شده خیوه قدم بزنیم و برای آینده مان با اینکه آدمی از یک لحظه بعدش خبر ندارد تصمیم بگیریم و بحث کنیم و آنقدر غرق در تماشا و گوش دادن به یکدیگر باشیم که متوجه غروب آفتاب و گذر زمان نباشیم.آری هیچ چیز در این دنیا برای یک فرد معمولی مثل من از عشق ورزیدن و جذب عشق از سوی یار خوش مهم تر نیست و از خدا میخواهم هم در این زندگی هم در زندگی بعدی این شعله را در وجود من سوزان تر کند.و بقول سعدی بزرگ
نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی
همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم.
میلاد غریبی زاده


0