شعرناب

وصله

گفت:
گاهی نمی شود آدم ها وصله ی هم شوند،
ولی با جبر زمان به هم وصل می شوند.
با اعتقاد پدر ، با آرزوی مادر ، به هم ثبت می شوند.
در چرخ بیرحم زمان دست به دست تقدیر...
غفلت! به حکایتی عقل می شود؛
و زندگی، به لطف بی خبری ، درک می شود!
در میانه ی راه، چشم دل باز می شود؛
گفتم:
اشک هایت را پاک کن عزیزکم! و افسوس؛ همه اش اشک و آه می شود...!!!
اشک هایش را پاک کرد و گفت:
ای کاش هیچوقت خوشبختی را در دستان کسی جستجو نمیکردم!!


0