شعرناب

مختار سوری شاعر رومشکانی

استاد "مختار سوری" شاعر زبده‌ی لرستانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۳ خورشیدی در شهرستان رومشکان است.
وی که کارشناسی حسابداری دارد، از اعضای انجمن ادبی چرداخ دومشکان بوده و از برگزیدگان جشنواره‌ی شعر رضوی در ۱۳۸۰ نیز بوده است.
وی شاعری‌ست با سبک و سیاق خاص و منحصر به خود، که سال‌ها پیش دکتر "محمدرضا روزبه" ایشان را "شاعرِ خسته ایل" لقب دادند.
همچنین، استاد "معصومعلی سیدی" منتقد و قصه‌نویس معاصر او را " لکه میر" شعر لری می‌داند، دکتر "رضا جمشیدی" شاعر توانای کورد، وی را "گنجینه‌ی دوبیتی‌های لری" و دوستان چرداخ‌نشین "مختار ایلش" می‌خوانند.
کتاب شعر "زخم" مجموعه اشعار او به زبان‌ فارسی و دوبیتی‌هایی به زبان‌های لکی و لری می‌باشد، که در سال ۱۴۰۱ چاپ و منتشر شده است.
▪نمونه‌ی شعر لکی:
(۱)
[بخت روی سی]
وَ گرد ئی بختِ روی سی چوی ژیامه
بوشن آخر یَه تاوان کُوم گنامه
هامه سر ریت تا باین و بوشمه بینِت
ژَه عشقت در وَ در بیم ویلیامه
گوشِت وا لام گِری گوشم کَه ایمشو
هنارس گوش کَه یه آخر هنامه
مِه سنگسار کُل وِلات بیم کی وِتم آی
وَه ئَه ریخی تو آیشتین کُشی یامه
هی دیم نکه، گه صد گِل هی دیِم کی
نِمَچمَه هویچ جا ئی بیخوله جامه
ئرا چه کتمِه ور هُو مردمی کُل
تِفَر ئی تول، ئی تولِ نویسیامه.
▪نمونه‌ی شعر لری:
(۱)
[زخم]
پوشیِ م پیراهنی دِه جنس زخم، بلکَم بووینیم
زخم پوشم کفنی ده جنس زخم، بلکم بووینیم
"آسمان بار امانت نتوانست کشید"
کشی مِش روی بدنی ده جنس زخم، بلکم بووینیم
همه تر دامو ولی بعدِ یِنَه دس منو
عصمتِ یه دامنی ده جنس زخم، بلکم بوینیم
تا گَه گل بکه جنون واتو دِه دل، آخر شوی
زم وِه دس دل دس بنی دِه جنس زخم بلکم بووینیم
سرتا پا دردم و درمون دردیام درده بازم
دل دَمه دل دشمنی ده جنس زخم بلکم بووینیم.
▪برگردان:
پیراهنی از جنس زخم به تن کردم و زخم‌هایم را با کفنی از جنس زخم پوشاندم شاید تو مرا ببینی
امانتی را که آسمان از از قبول آن سر باز زد را با بدنی از جنس زخم بر دوش کشیدم شاید تو مرا ببینی
به هر که برخوردم تر دامن و فاسق بود تا بالاخره دست به دامان عصمتی از جنس زخم شدم شاید تو مرا ببینی
تا جنون با تو در دل گل کند بر دست‌های دل دستبندی از جنس زخم زدم شاید تو مرا ببینی
سراپا دردم و درمان دردهایم باز هم درد است، دل به دل دشمنی از جنس زخم داده ام شاید تو مرا ببینی
برای پیدا کردن آدمی از جنس دل بذر گندمی از جنس زخم پاشیدم شاید مرا ببینی.
(۲)
[سی چی؟]
هر کی اؤمه زه ده نؤم سرمو، کسی نؤوت سی چی؟
بی گله‌ی بستن زون مونو، کسی نؤوت سی چی؟
وه جا "بشین" و "بفرما"، گوتن "بتمرگ" بسه
کل"شنفتیم" و "نیشه سیمو"، کسی نؤوت سی چی؟
وه کسی نؤ تیم "تو" نو کس وه ایما نؤوت "شما"
ساده چوی کف دسیمو نو، کسی نؤوت سی چی؟
دل دی مونه دس دوس و غافل اما دل ایما
ده دس دوس ضربه هردیمو، کسی نؤوت سی چی؟
هر کی اومه گوت "چنی" و خسته ده إی کل "چنی"
هی ده اول کل "چنی" بیمو، کسی نؤوت سی چی؟
(۳)
[دلتنگم]
دلتنگم، چن دل دلگیر زمه سون دلتگم
چن نسیمی چش وه ره اورِ بهارون دلتنگم
چن هاوار هاوار "ایرج" وا او کل بغضِ صداش
وقتی که هاوااار میکه؛ اورِ بی بارون، دلتنگم
تشنه وا عی همه آو، ندارِ عی کل دارایی
خوین بواری سیمره، سی حشگی کشکون، دلتنگم
مه وِ قدمت زلیخا نیشسم و سرِ راه
گیر مصریکِم دِ زندون نابرارون دلتنگم.
▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
[خواب ارزانی تان]
همه گفتند نرو
همه گفتند که نه! کار تو نیست!
جاده پر پیچ و خم است
سوز و بیداد زمستان می‌کشد
آخر تو را!
همه گفتند که نه! کار تو نیست!
بشکستن چنگ و دندان پلنگ!
یا شکستن، قرق این شب تنگ!
شب اگر تار است و تنگ!
یا که گرگ آمده است ما را به جنگ!
هر چه باداباد یاران،،، خواب ارزانی‌تان
می‌روم تنهایی،،،
می‌کشم تنهایی، واندرین تیره شب، ناز فانوس فلک را بر دوش
می‌روم تنهایی،،،
لاله‌ها منتظرند،،،
زخمی و تاول پا، آلاله‌ها منتظرند،،،
می‌روم تنهایی،،،
می‌روم تنهایی.
گرداوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)


0