شعرناب

رجز خانی مراسم اشنایی به زبانی دیگر

بسم رب امیر الموئمنین علی مرتضی
گاهی کلمات عادی نمیتوانند رنگ و حس انچه میخوای بزبان جاری کنی را انطور که باید عهده دار شوند .خیلی وقتها اصلا زیر بار نمیروند و زیرکانه فرار میکنند.که در آن لحظه خودت میمانی و کلی حس با رنگو بوی فراوانشان بدون اینکه ابزار بیانشان را داشته باشی.
اینجاست که واژگان جدیدی از دور سو سو میزنند و خودنمایی میکنند.یعنی که این کاری که میخواهی کار ماست اما حیف دورند.گاهی خیلی دور .انقدر که قلم را کناری رها میکنی و از نوشتن خسته میشوی اما گاهی هم چنان بر سرت اوار میشوند که هر چه در دل داری و نداری را روی کاغذ میغلطانیُ خودت هم هاجو واج میمانی از این بزمی که کلمات برایت براه انداخته اند.
و حالا چند روزی است که جمعی را پیدا کرده ام که همه استاد بکار گیری واژگانند و کلمات را در بند کشیده اند.اینجا کلمات در خدمت شعرا هستند که بسیار غرور امیز است این جمعیکه به نوع خود کم نظیر است.
و حقیر که هیچ وقت جمعی مقتدر که چنین قدرتنمایی ای با کلمات داشته باشند را هیچ وقت ندیده بودم از این اقتدار و قدرت بزرگان به وجد امده ام .گویی خودم هم یکی از انان باشم خود را بر بلندی ای میبینم که واژگان در زیر پایم به زنجیر شده اند.گرچه من اخر از همه رسیده ام و نقشی در این پیروزی ندارم اما اگر شما هم مثل من تغافل کنید کسی چیزی نمیفهمد و بنده هم نامم را کنار نام شما ثبت میکنم.باشد که از این همجواری بهره ها کسب کنم و روزی مانند شما بتوانم برای بیان احساسم بهترین رنگها را انتخاب کنم بی انکه از دور بودن انها نگران باشم یا کلمات برای نشستن روی نوشته هایم ناز کنند.
ارادتمند همه ی شاعران مخلص و اهل دل
مهدی حیدری


0