شعرناب

*نجوا.. دوم شخص*

کمی اجازه بده* حساسیت بی‌موردت را *مرور کنم*..
و با تو.. از تصمیم‌گیری‌های عجولانه‌ت سخن به میان آورم.. تصمیم‌گیری‌هایی که.. کمی تا قسمتی طوفانی‌ست..
آرامشت را می‌گیرد و برایت.. دشمن‌تراشی می‌کند..
نجواهای ذهنی ناخودآگاه‌ت.. از جانب همه.. سخن می‌رانند.. تو می‌شوی اول شخص و همه کسانی که به نحوی با آنها در ارتباطی.. از طریق نجواهایت.. می‌شوند.. دوم شخص..
تو و تو..
کسی مابین *تو* وجود ندارد..
که اگر.. این نجواها.. گاها مسیر را اشتباه رفتند.. از خودشان دفاع کنند..
دستت را از روی زنگ ِ خطر خشم.. بردار..
گمان نمی‌کنم مثبت‌اندیشی خرجی داشته باشد..
گمان نمی‌کنم حساسیت‌های بی‌جا.. تو را.. برای همیشه محبوب نگاه‌دارند..
کمی انعطاف‌پذیری چاشنی وجود ِ ارزشمندت شود.. جای دوری نمی‌رود..
تا دیر نشده..
دوم شخص نجوا را.. از زمین سنگلاخی ذهنت.. بزدااااا
*شاهزاده*
پ.ن.. دلیل نگارش این متن.. کاملا.. دور از ذهن است..


0