شعرناب

بیماران دیالیزی

بیمار دیالیزی
در ژرفای خیالم تا عمق پریشانی فرو رفتم. تا جایی که مردمانی دیدم ملول و از دنیا دل بریده ، اندوهناک و سیه چرده ، اسیر بیماری هولناک با اندامی نحیف و چروکیده و صورتی درهم و درد آلود از غبار سختی و رنج بیماری و جبینی آکنده از ناامیدی و انتظار.
نامید از دمیدن صبح سلامتی و انتظار روی تختی به درازای قد و قامت دردهای پنهانی و به پهنای سطح پریشانی.
دراز کشیده اند تا عفریت مرگ را از رگهای خود به یاری دستگاه دیالیز بیرون افکنند و چه سخت و طاقت فرسا است.
و سختی آن چندین برابر میگردد که بدانی باید یک روز درمیان آن را انجام بدهی و تا آخر عمر تکرار و تکرار کنی.
آری قصه تلخی است قصه بیماران دیالیزی که باید ساعتها روی تخت بخوابند و خون آنها توسط دستگاه دیالیز تا حدودی سم زدایی گردد.
و آن حکیم دانا و توانا چه ظریف آفریده آن دو عضو کوچک و مفید را که تا سالم هستیم از کارش بی خبریم و قدرش را نمی دانیم. و چه بزرگانی هستند که یاری دهنده و مددکار این بیماران هستند.
سلامت و بر قرار باشید
بدرود
محمد گلی ایوری


0